فصل دوم پایان نامه راهبردهای مقابله ای (docx) 1 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 1 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
دانشگاه خوارزمی
دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی
پایاننامه جهت اخذ درجهی کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی
اثر تعدیل کنندگی راهبردهای مقابله ای و حمایت های اجتماعی در
رابطه با کیفیت زندگی ، نشانگان روانشناختی و سبک های فرزند پروری
زنان سرپرست خانوار
استاد راهنما
دکتر هادی هاشمی رزینی
استاد مشاور
دکتر محمد حاتمی
پژوهشگر
مریم افضلان
۱۳۹۳
Contents TOC \o "1-3" \h \z \u 1-5-1- تعاریف نظری PAGEREF _Toc9929885 \h 32-22- راهبردهای مقابله ای PAGEREF _Toc9929886 \h 52-23- مقابله از نظر لازاروس و فولکمن PAGEREF _Toc9929887 \h 82-24- سبک های مقابله ای جرابک PAGEREF _Toc9929888 \h 82-25- سبک های مقابله ای فیلیپس و جارویس PAGEREF _Toc9929889 \h 82-26- سبک های مقابله ای کرونی PAGEREF _Toc9929890 \h 92-27- دیدگاه شفگه- کرنگ PAGEREF _Toc9929891 \h 92-28- دیدگاه های نظری مفهوم مقابله PAGEREF _Toc9929892 \h 102-28-1- دیدگاه تکاملی و سازگاری رفتاری PAGEREF _Toc9929893 \h 102-28-2- دیدگاه روان تحلیل گری PAGEREF _Toc9929894 \h 102-28-3- دیدگاه پردازش اطلاعات PAGEREF _Toc9929895 \h 102-40- تحقیقات انجام شده در داخل کشور PAGEREF _Toc9929896 \h 112-41- مطالعات انجام شده در خارج از کشور PAGEREF _Toc9929897 \h 13
1-5- تعاریف نظری و عملیاتی متغیرها
1-5-1- تعاریف نظری
راهبردهای مقابله ای: راهبردهای مقابله ای مجموعه ای از تلاشهای شناختی و رفتاری فرد است که درجهت تعبیروتفسیرواصلاح یک وضعیت تنش زابه کارمی رودومنجربه کاهش رنج ناشی ازآن می شود (غضنفری و قدم پور، 1387).
کیفیت زندگی: سازمان جهانی بهداشت در تعریف جامعی ازکیفیت زندگی آن را به عنوان درک فردازوضعیت کنونی اش باتوجه به فرهنگ ونظام ارزشی که درآن زندگی می کند و ارتباط این دریافتها با اهداف ، انتظارات ، استانداردها و اولویتهای مورد نظر فرد تعریف می کند (سازمان جهانی بهداشت، 2006).
نشانگان روانشناختی: سلامت روان عبارت است ازرفتارموزون وهماهنگ با جامعه،شناخت وپذيرش واقعیت های اجتماعي وقدرت سازگاري با آنها و شكوفايي استعدادهاي ذاتي ارتقاي سلامت رواني در جامعه موجب بهبود كيفيت زندگي مي شود (صادقیان و حیدریان پور، 1388).
سبک های فرزندپروری: اصطلاح سبک فرزندپروري به نوع روابطي که والدين در موقعيتهاي مختلف به منظور تربيت و پرورش فرزند خويش پيش مي گيرند اطلاق مي شود. سازه سبک فرزندپروري به منظور تفاوت در تلاشهاي والدين براي کنترل و اجتماعي کردن فرزندانشان بکار مي رود. بامريند با در نظر گرفتن اين دو متغير سه نوع سبک فرزندپروري را بنا نهاد.
سبک فرزندپروري اقتدارگرايانه: اين والدين انتظارات معقولي از فرزندانشان دارند و در ضمن برقراري محدوديتها و قوانين نسبت به فرزندان احساس محبت، صميميت و مهرباني مي کنند. به نقطه نظرات آنها با حوصله گوش مي دهند. اين سبک يک رويکرد آزادمنشانه و منطقي است که هم حقوق والدين و هم حقوق فرزندان را مشخص مي کند و براي آنها احترام قايل است.
سبک فرزندپروري سلطه جويانه: اين والدين متوقع هستند اما همنوايي آنان به قدري زياد است که وقتي فرزندان تمايلي به اطاعت ندارند نسبت به آنها بي علاقگي نشان مي دهند و حتي گاهي آنان را طرد مي کنند و هر گاه فرزند حرف آنان را بي چون و چرا نپذيرد به زور و تنبيه متوسل خواهند شد.
سبک فرزندپروري سهل گيرانه: اين والدين از اعمال هر گونه سخت گيري و کنترل اجتناب ميکنند و به فرزندانشان اجازه مي دهند در سني که آنها توانايي لازم را ندارند تصميمات مهم و سرنوشت سازي بگيرند (بامريند، 1991).
حمایت های اجتماعی: برم و همکاران (1996) بر مبنای نظر کوب (1976) حمایت اجتماعی را به عنوان تعلق ادراک شده به یک شبکهی ارتباط اجتماعی تعریف کردهاند. حمایت اجتماعی بهعنوان عاملی در کاهش درماندگی روانشناختی به هنگام تجربهی رویداد فشارزا شناخته شده است .
1-5-2- تعاریف عملیاتی
راهبردهای مقابله ای: منظور نمره است که فرد در پرسشنامه نسخه ی کوتاه فهرست مقابله با موقعیت های استرسزا اندلر و پارکر (1990) کسب می کند.
کیفیت زندگی: منظور نمره است که فرد در پرسشنامه فرم کوتاه پرسش نامه 100WHOQOL-سازمان بهداشت جهاني،1996 کسب می کند.
نشانگان روانشناختی: منظور نمره ای است که فرد در پرسشنامه سلامت عمومي گلدبرگ ( 1972) کسب می کند.
سبک های فرزندپروری: منظور نمره است که فرد در مقیاس فرزند پروری بامریند (1991) کسب می کند.
حمایت های اجتماعی: منظور نمره است که فرد در مقیاس چند بعدی حمایت اجتماعی ادراک شده زیمنت و همکاران(1988) کسب می کند.
2-22- راهبردهای مقابله ای
راهبردهای مقابله ای تلاش های شناختی رفتاری است که افراد در موارد تنیدگی زا برای کنار آمدن با مسائل و مشکلات خود به کار می برند و نقش اساس و تعیین کننده ای در سلامت جسمانی و روانی ایفا می کنند. راهبردهای مقابله ای باعث می شوند که واکنش فرد به سطوح بالای تنیدگی کاهش یابد و آثار زیان بار آن تعدیل شود (پاول، تی، اس، 2005). تنیدگی و حتی شدت آن به خودی خود بد و سازش نیافته نیست بله مهم چگونگی شرایط مقابله با آن است. لذا راهبردهایی که فرد برای مقابله انتخاب می کند جزیی از آسی پذیری او محسوب می شود. اتخاذ خط مشی راهبردهای نامناسب در مواجهه با عوامل تنیدگی زا می توان موجب تشدید مشکلات شود در حالی که بکار گیری راهبردهای صحیح مقاله می تواند نتایج مثبتب در پی داشته باشد. راهبردهای مقابله ای مناسب می تواند از بروز بیماری های ناشی از استرس جلوگیری کند ، اگر چه بیماری ها منشا و علل مختلفی دارند ، سبک زندگی و ویژگی ها شخصیتی نیز در بروز آن ها دخالت دارند. روانشناسان معتقدن حتی درمان وخیم ترین بیماری های جسمی مستلزم تغییر الگوهای پاسخ افراد است (تنکمانی، 1390).
در طی سالهای گذشته، تحقیقات بسیای در مورد چگونگی کنار آمدن افراد با استرسها در زندگی روزمره انجام شده است (ناواک، 1989). راهبردهای مقابله ای، روشهای رفتاری- شناختی هستند که افراد به منظور کاهش استرس به کار میگیرند. این شیوهها بنا به زمان و مکانی که در آن استفاده میشوند میتوانند مسئله مدار، هیجان مدار و سازگارانه یا ناسازگارانه باشند. مقابلههای مسئله مدار به حل مسئله موجود تمرکز میکنند و این در حالی است که هدف اصلی مقابلههای هیجان مدار فقط کاهش هیجان ناشی از استرس میباشد. مقابلههای سازگار چه مسئله مدار باشند و چه هیجان مدار سعی در این دارند که ارگانیسم را به حالت تعادل برگردانند و مقابلههای ناسازگار ارگانیسم در وضعیت بیثباتی قرار داده و نه تنها آسیب را از بین نمیبرند بلکه احتمالاً آسیب بیشتری نیز ایجاد میکنند (پاول و انرایت، 2005). کوهن و لازاروس در سال 1979 با تلفیقی از نظریات مختلف 5 و طبقه اصلی مقابله را این گونه بیان کردند:
آسیبهای محیطی را کاهش و انتظار بهبودی شرایط را افزایش میدهد.
برای حفظ تصویر مثبت از خود مورد استفاده قرار میگیرند.
در جهت سازگاری با وقایع منفی به فرد کمک میکنند.
در حفظ تعادل هیجانی نقش مثبتی دارند.
در جهت بهبود و تداوم روابط رضایت بخشی با دیگران سودمند میباشند (کوهن و لازاروس، 1997 به نقل از پلهوانی، 1385).
فولکمن و همکاران نیز در یک تحلیل عاملی از سوالات مقیاس راهبردهای مقابلهای به انواع مقابلهها دست یافتند. این مقابلهها عبارتند از:
1- مقابله رویارویی 2- فاصله گیری 3- خود بازداری 4- جستجوی حمایت اجتماعی 5- پذیرش مستدلانه 6- فرار، اجتناب 7- نقشه کشی برای حل مسئله 8- ارزیابی مثبت مجدد.
در این میان نقشه کشی برای حل مسئله و مقابله رویارویی، متمرکز بر حل مسئله و بقیه متمرکز بر هیجان میباشند (محمدخانی، 1371).
کارور، اسکیرو و دنتراب نیز در سال 1989 با استفاده از نظریه لازاروس درباره استرس و مدل خود نظم بخشی رفتاری، مقابله را با سه دسته کلی مقابلههای مسئله مدار، مقابلههای هیجان مدار و مقابلههای مبتنی بر اجتناب از موقعیت و مشکل تقسیم بندی کردند (محرابی، 1386).
به طور کلی محققان 4 نوع مقابله کلی را مطرح کردند:
مقابله مسئله مدار: در این نوع مقابله فرد کاملاً فعالانه و به طور مستقیم و آشکار با مشکل و نتایج حاصل از آن درگیر است.
مقابله شناختی: که هدف اصلی آن کنترل ارزیابی موقعیت فشارزا میباشد.
مقابله هیجان مدار: شامل کنترل فشارهای مربوط به هیجانات، نگهداری و حفظ تعادل هیجانی فرد میباشد.
مقابله اجتناب مدار: به طور کلی هر نوع راهبردی که هدفش فقط دور شدن از فشار روانی و موقعیتهای فشارزا میباشد (کرونی، 2000 به نقل از یزدانی، 1382)
بلینگز و موس نیز در سال 1982 مقابلهها را در سه حوزه مختلف دسته بندی کردند:
مقابله متمرکز بر ارزیابی که شامل استراتژیهای تحلیل منطقی و تعریف مجدد شناختی است.
مقابله متمرکز بر استرس که هدف آن تغییر یا کنترل استرس میباشد.
مقابله متمرکز بر هیجان که هدف آن کاهش استرس و فشار روانی بدون تغییر یا حذف شکل میباشد.
بر همین اساس بلینگز و موس یک پرسشنامه 32 سوالی را طراحی کردند که 5 نوع مقابله (متمرکز به مسئله، متمرکز بر ارزیابی شناختی، متمرکز بر حمایت اجتماعی، متمرکز بر جسمانی کردن و متمرکز بر هیجان را میسنجید. آنها مقابلههای متمرکز بر مسئله و ارزیابی شناختی را تحت عنوان مقابلههای مسئله دار و مقابلههای متمرکز بر حمایتهای اجتماعی، جسمانی کردن و متمرکز بر هیجان را تحت عنوان مقابله هیا هیجان مدار طبقه بندی کرده و معتقد بودند وقتی افراد میتوانند کارهای سازنده انجام دهند از مقابلههای مسئله مدار استفاده میکنند و هنگامی که بخش کمتری از موقعیت و تغییر آن تحت نفوذ فرد باشد از مقابلههای هیجان مدار استفاده میکنند (به نقل از محرابی، 1386).
بر این اساس در برخورد با مسائلی که با سلامتی افراد سر وکار دارد، فرد تأثیر خود را بر روند بیماری معمولاً ناچیز قلمداد کرده و بیشتر از مقابلههای هیجان مدار استفاده میکند. طی بررسیهایی مشخص شده افراد مبتلا به افسردگی نیز بیشتر از مقابلههای هیجان مدار استفاده میکنند تا مقابلههای مسئله مدار، و این در حالی است که مقابلههای ناسازگارانه با استرس نقش مهمی در آسیب پذیری افراد نسبت به بیماریها و عوارض ناشی از آنها دارند (بلینگز، کروفکیت و موس، 1937 به نقل از محرابی، 1386).
وقوع رویدادهای فشارزا در زندگی به همراه عدم مهارت کافی در حل مسئله منجر به استفاده از راهبردهای مقابله ای غیرمؤثر شده که آن نیز در درازمدت میتواند عوارضی از قبیل اضطراب، افسرگی و افزایش استرس را به دنبال داشته باشد (سانتراک، 2005).
2-23- مقابله از نظر لازاروس و فولکمن
لازاروس وهمکارن(1984) مقابله را کوشش های شناختی و رفتاری می دانند که برای کنترل نیازهای بیرونی و درونی و تعارضات بین آن ها صورت می گیرد. آن ها معتقدند که این اعمال یا کوشش های شناختی و رفتاری برای غلبه کردن، تحمل کردن، کاهش و یا به حداقل رساندن نیازهای درونی و بیرونی انجام می گیرد که بر فرد فشار وارد می کند، آن ها در مفهوم سازی مقابله یک تمایز قائل شده اند و آن تمایز مقابله ای سئله مدار از مقابله هیجان مدار است.
کوکواداای (2012) معتقد است که چنانچه نوجوانان به راهبردهای مقابله ای مجهز نباشند و توانایی کمی برای درک هیجان های خود و دیگران داشته باشند در برخورد با فشارها و بحران های دروه نوجوانی توان کمتری خواهند داشت و مشکلات رفتاری بیشتری را به صورت پرخاشگری و اضطراب و افسردگی نشان خواهند داد. راهبردهایی که فرد برای مقابله بر می گزیند بخشی از نیمرخ آسیب پذیری وی به شمار می روند . به کار بردن راهبردهای نامناسب در رویارویی با عوامل فشار زا می تواند موجب افزایش مشکلات گردد، در حالی که به کار بردن راهبد مناسب می تواند پیامدهای سودمندی در پی داشته باشد.
2-24- سبک های مقابله ای جرابک
از نظر جرابک (1996) به نقل از تنکمانی (1390) سبک های مقابله با استرس به هفت جز : یعنی ارزیابی موقعیت، خوداتکایی، چاره جویی، انطباق و انعطاف پذیری نگرش فعال و توانایی آرامش یابی تقسیم می گردد. این افراد را می توان با توجه به دو نوع سبک مقابله اصلی (هیجام محور و مسئله محور) به دو مقوله تفکیک کرد.
2-25- سبک های مقابله ای فیلیپس و جارویس
فیلیپس و جارویس بر اساس تحقیقات خود در مورد راهبردهای مقبله ای به چهار عامل اشاره کرده اند.
مقابله فعال 2- مقابله اجتناب 3- مقابله هیجان مدار 4- مقابله پذیرش
مقابله فعال شامل رفتارهایی است مانند استفاده از راهبردهای استراتژیک و حمایت اجتماعی ابزاری. مقابله اجتنابی شامل افکار و ریدادهایی است که رخ داده مانند دور شدن فیزیکی از موقعیت یا استفاده یا استفاده از الکل یا دارو و مقابله هیجان مدار شامل آزاد سازی هیجان ها (گریه کردن) و استفاده از حمایت های اجتماعی برای کاهش هیجان ها می باشد. مقابله پذیرش شامل دور شدن روانشناختی فرد از موقعیت استف یعنی از نظر روانشناختی موقعیت یا رویداد دوباره تعریف می شود و رویدا را همانطوری که هست فرد می پذیرد(مرادی، 1386).
2-26- سبک های مقابله ای کرونی
بر اساس نظریه کرونی (2002) به طور کلی محققان 4 نوع سبک مقابله ا را مشخص نموده اند
رفتار فعالانه یا مساله مدار که به طور مستقیم و آشکار با مشکل و نتایج آن سرو کار دارد.
ارزیابی مدار یا فعالیت شناختی که هدف آن کنترل ارزیابی موقعیت استرس زاست.
هیجان مدار که هدفش کنترل استرس های مربوط به هیجانات نگهداری و حفظ تعادل می باشد.
اجتناب مدار که هدفش دوری جستن از استرس و موقعیت های استرس زاست( کرونی، 2002، به نقل از نصیری، 1389).
2-27- دیدگاه شفگه- کرنگ
کرنک و همکاران (2000) تمایز ادراکی میان راهبردهای کارآمد و ناکارآمد، پیدا کرده اند. شیوه مقابله کاآمد به اثرات مدیریت به وسیله جستجوی حمایت به صورت فعال بازمی گردد و در واقع ی تعهد واقعی برای حل مساله یا عکس العمل به راه حل های ممکن وجود دارد، یعنی ابتدا مشکل تعریف می شود و به راه حل های کلی و ممکن برای آن در نظر گرفته می شود. یک شیوه مقابله ناکاآمد ممکن است شامل تلاش هایی برای صرف نظر کردن از مشکل یا انکار مشکل استرس زا، باشد. فرد با استفاده از راه حل های اجتنابی به تنظیم هیجان ها می پردازد. در اصل این شیوه مقابله با مشکل هیچ راه حل خاصی را فعال نمی کند.
2-28- دیدگاه های نظری مفهوم مقابله
2-28-1- دیدگاه تکاملی و سازگاری رفتاری
نظریه تکاملی چارلز داروین فراین سازگاری را در محیط بررسی می کند. این نظریه به ایجاد مفهوم بوم شناختی ختم شد. علمی که به بررسی رابطه بین افراد و محیط اطرافشان می پردازد. علم بوم شناختی افراد بر پایه این اصل استوار است که ایجاد روابط اجتماعی جنبه مهمی از روابط و مبالات محیط را شکل می دهد. سازش یافتگی جمعی و گروهی نشان دهنده رشد سازگاری فرد و سبک های خاص وی در زمینه مقابله است که باعث ماندگاری گروه و ارتقای جامعه بشری است . این جهت گیری باعث توجه و تاکید برفعالیت های رفتاری مسئله مدار شده است که شانس زنده ماندن افراد یک جامعه را بالا می برد، هنگامی که فرد مقابله موفقی را انجام می دهد باعث می شود که احساس خودکاآمدی او بالا رود و همین باعث می شود فرد در مقابله های بعدی زندگی تلاش بهتر و جدی تری را نجام دهد (یزدانی، 1382).
2-28-2- دیدگاه روان تحلیل گری
این دیدگاه بیان می کند که هر گاه عاملی، توازن احساس خود را تهدید کند و باعث متزلزل شدن آن شود، زنگ خطری به صدار در می آید که این طنگ خطر اضطراب نام دارد. هنگامی که اضطراب اتفاق می افتد من به بکی از دو طریق پاسخ می دهد. اول تلاش های کنار آمدن منطقی با مشکلات ، طی کوشش برای برخورد بهتر با منشا تهدید به طریقی هوشیارانه انجام می دهد . انتخاب دوم به کارگیری مکانیزم دفاعی است. مکانیزم های دفاعی تاکتیک هایی هستند که در اختیار من قرار دارند تا به او در برخورد با سطوح شدشد اضطراب کمک کنند بدون آنکه الزاما روی مشکل کار کنند (هیجان مدار)
مکانیزم های دفاعی متداول ترین و معروف ترین روش های حمایتی هستند که به کار می روند و هدفشان این است که به فرد کمک کنند احساس تعادل را در مقابل ناراحتی حفظ کنند، همه مکانیزم های دفاعی در دو ویژگی سهیم هستن، به طور ناهشیار عمل می کنند و به طریقی واقعیت را انکار، تحریف یا تکذیب می کنند (هاشم زاده، 1385).
2-28-3- دیدگاه پردازش اطلاعات
این مدل تنیدگی روانشناختی، فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی را از یکدیگر جدا می کند و هم استرس زاها و هم پاسخ به استرس را مورد توجه قرار می دهد (هامیلتون، 1980؛ به نقل از معتمدیان، 1388) معتقد است که نمی توان فشار روانی را بدون تعبیر و تفسیر محرک به عنوان عامل فشار زا شناخت، در واقع این مدل هم عامل فشار زا و هم پاسخ فشار زا را مورد توجه قرار می دهد و تاکید خاصی بر روی ارزیابی و توجه دارد. در واقع تعبیر و تفسیر افراد از استرس مستلزم توجه خاص افراد است، یعنی این که به تداوم محرک در حافظه کوتاه مدت توجه می شود و علاوه بر این پردازش اطلاعات، مستلزم ساخت های حافظه دراز مدت نیز می باشد یعنی زمینه شناختی است که سبب می شود فرد برخی محرک ها را خوشایند و برخی محرک هار ا ناخوشایند تفسیر کند، به طور کلی توجه به حافظه کوتاه مدت، درازمدت و فرایند تصمیم گیری در ارزیابی شناختی محرک ها و پاسخ ها به عنوان عامل فشار زا ضروری است. این الگو فرض می کند عوامل فشار زایی که توسط افراد بیشتر ارزیابی می شوند فشار بیشتری بر سیستم وارد می کنند (آبنیکی، 1386).
2-40- تحقیقات انجام شده در داخل کشور
نتایج پژوهش با عنوان غضنفری و قدم پور (1387) با عنوان بررسی رابطه راهبردهای مقابله ای وسلامت روانی در ساکنین شهرخرم آباد نشان داد که بین سلامت روانی و راهبردهای مقابله رابطه معناداری وجود دارد . هر چه فرد راهبرد مقابله مساله مدار را بیشتر به کاربرد از سلامت بالاتری برخوردار است و بالعکس راهبرد هیجان مداری سبب افزایش علائم جسمانی ، اضطراب ، اختلال در عملکرد اجتماعی و افسردگی می شود . همچنین نتایج نشان دادکه راهبردهای مقابله ای مساله مدار و هیجان مدار به طور متفاوتی واریانس متغیرهای اضطراب ، آسیب جسمانی ، افسردگی و اختلال در عملکرد اجتماعی که از مؤلفه های سلامت روانی هستند را به صورت معناداری تبیین می کنند .
پژوهش محمد زاده و خسروی (1391) با عنوان بررسی رابطه هدف در زندگی ، سبک های مقابله ای با بهداشت روانی در میان دانشجویان دانشگاه ایلام نشان داد که رابطه منفی و معنی داری بین سبک مقابله ای هیجان مدار و سلامت روان وجود دارد .
پژوهش بخشی پور ، پیرو و عابدیان (1384) با عنوان بررسی رابطه میان رضایت از زندگی وحمایت اجتماعی با سلامت روان در دانشجویان نشان داد که رضایت از زندگی و حمایت اجتماعی به شکل معناداری سلامت روانی را پیش بینی می کند و همچنین تاهل هم به شکل معناداری با بهداشت روانی بالاتر ، رضایت از زندگی و احساس حمایت اجتماعی بیشتر همبسته بود .
در پژوهشی که توسط ربیعی ، مولوی ، کلانتری و عظیمی (1388) با عنوان رابطه بين نگرش هاي ناكارآمد و راهبردهاي مقابله اي باسلامت رواني انجام شد نتایج آن نشان داد که رابطه معناداري بين نگرش هاي ناكارآمد و سلامت رواني وجود دارد . بين راهبردهاي مقابله هاي و مؤلفة اختلال در عملكرد اجتماعي رابطه معناداري وجود دارد .
پژوهش ریاحی، وردی نیا و پور حسین(1389) با عنوان بررسي رابطة بين حمايت اجتماعي وسلامت روان نشان داد که سلامت روان دانشجويان پسر بهتر از دختران بوده و رابطة مستقيم و معناداري بين ميزان حمايت اجتماعي و سلامت روان مشاهده شد. اين در حالي است كه بين سلامت روان با ميزان دينداري و طبقة اجتماعي رابطة معناداري مشاهده نشد علاوه بر اين ، دانشجويان دختر ، دانشجويان متعلق به طبقات اجتماعي بالاتر ، و دانشجويان ديندارتر ، حمايت اجتماعي بالاتري را ادراك وگزارش كردند. نتايج تحليل رگرسيون چند متغيره نيزنشان داد كه حمايت اجتماعي وجنسيت اثرات مستقيمي بر سلامت روان دارد ، در حاليكه طبقة اجتماعي و دينداري از طريق افزايش ميزان حمايت اجتماعي ادراك شده ، اثرات غير مستقيمي بر سلامت روان دانشجويان گذاشتند .
پژوهش بخشانی و همکارن (1382) با عنوان بررسي ارتباط بين حمايت اجتماعي ادراك شده و رويدادهاي استرس زاي زندگي با افسردگي ، نشان ميدهد كه میزان حمايت اجتماعي بانرخ افسردگي ، همبستگي منفي داشته و ميانگين حمايت اجتماعي در افراد افسرده ، به طور معناداري پايين تر از افراد غير افسرده مي باشد . بدين ترتيب ، به نظرمي رسدكه حمايت اجتماعي نقش تعديل كنندگي در بروز يا تشديد افسردگي دارد .
نتایج پژوهش حاجبی و فرین نیا (1388) با عنوان ارتباط بین سلامت روان و حمایت اجتماعی در کارکنان بهداشت روان و درمان صنعت نفت بوشهر نشان داد که وضعیت سلامت روان با نمره حمایت اجتماعی رابطه معنی دار و مستقیم دارد.
پژوهش قاسمی پور و جهانبخش گنجه (1389) با عنوان رابطه حمایت اجتماعی وسلامت روان دردانشجویان شهرستان خرم آباد نشان داد که بین منابع ساختاري وکارکردهاي حمایت اجتماعی باسلامت روان رابطه معنی داري وجود دارد. در بین انواع کارکردهاي حمایت اجتماعی ، حمایت عاطفی و در بین منابع ساختاري حمایت اجتماعی ، عضویت گروهی و پیوند قوي با سلامت روان رابطه معنی دار داشتند .
پژوهشهای ابراهيمي، ذوالفقاري و بوالهري (1381) بخشاني، بيرشك، عاطف وحيد و بوالهري (1382) رضايي، كارگر و كربندي (1383) ، پناهي و همكاران (1387)، اكوچيان و همكاران (1389)، حسنزاده و دهكردي، خمسه (1391)، شماع كاظمي، حقاني، سعادتي، خواجهوند (1392) بيانگر اين موضوع است که بين راهبردهاي مقابلهاي و حمايتهاي اجتماعي رابطه وجود دارد.
حسينيان آقاملکي (1376) بر اساس دادههاي پژوهشي خود نتيجه گرفت که بين رفتار آزادمنشانه والدين و عزت نفس فرزندان رابطه مثبت معني دار، و بين رفتار سلطهجويانه والدين و عزت نفس فرزندان، رابطه منفي وجود دارد. همچنين ميانگين عزت نفس دانشآموزان با والدين دموکراتيک از ميانگين عزت نفس دانشآموزان با والدين سهل گير و سلطه جو بيشتر است و بين ميانگين عزت نفس دانشآموزان با والدين سهل گير و سلطه جو تفاوت معناداري وجود ندارد.
2-41- مطالعات انجام شده در خارج از کشور
نتايج پژوهش پیترز و همکاران(2003)نشان مي دهد كه سطوح بالاتر حمايت اجتماعي با سطوح پايينتر افسردگي و اضطراب ، مرتبط است و تصور مي شود كه حمايت اجتماعي ،به عنوان سپري ضربه گير در مقابل استرس عمل مي كند .
گوهوا، اليکا و همکاران (2001) مطالعهاي بر روي 127 نوجوان اهل چين در رابطه بين سبکهاي فرزندپروري با وضعيت سلامت رواني نوجوانان انجام دادند. نمرات پايين در شاخصهاي سلامت روان بطور قابل ملاحظهاي با سطح بالاي طرد والدين و انکار والدين، گرايش به تنبيه، زحمات بيش از اندازه و درگيري مفرط، و سطوح پايين گرمي هيجانات والدين و درک و فهم، رابطه داشت (به نقل از عيوضي، 1378).
فيلازوگلو و گريوا(2008) در بررسي رابطه سبكهاي مقابله و حمايت اجتماعي و كيفيت زندگي در زنان مبتلا به سرطان سينه دريافتند سبكهاي مقابله با كيفيت زندگي مرتبط بودند و سبك مقابلهاي مسأله مدار با كيفيت زندگي رابطه مثبت داشت.
ماتود(2004) در پژوهشي درباره جنسيت در استرس و راهبردهاي مقابله به اين نتايج دست يافت كه زنان در مقايسه با مردان بيشتر از مقابله هيجاني و اجتنابي و كمتر از مقابله مسأله مدار استفاده كردند ، همچنين زنان نشانههاي جسماني و پريشاني روانشناختي بيشتري را گزارش كردند. مقابله اجتنابي در زنان با متغييرهاي جمعيتشناختي و تعداد فرزندان رابطه داشت و زنان مسنتر بيشتر از سبک مقابله مسأله مدار استفاده كردند.
فونداكارو و موس(1987) در پژوهشي بر روي زنان دريافتند افزايش حمايت از جانب خانواده موجب استفاده بيشتر زنان از مقابله مسأله مدار ميشود و برخورداري از حمايت در محيط كار باعث تنظيم عاطفي بيشتر در زنان شده و آنها كمتر بر تخليه هيجاني تكيه خواهند كرد (شعبانزاده، زارع بهرامآبادي، حاتمي، زهراكار، 1392).
پژوهش (فلكمن، موسكويتس به نقل از بهزاديپور و همكاران، 1392) نشان داد که سبک مقابله يك متغير تعديلگر مهم در رابطه بين استرس و پيامدهايي همچون اضطراب و افسردگي به شمار ميرود. از اين رو اگر تلاشهاي مقابلهاي فرد از نوع مؤثر، كارآمد و سازگارانه باشد ، استرس، كمتر فشارزا به شمار رفته و واكنش نسبت به آن نيز در راستاي كاهش پيامدهاي منفي آن است. در مقابل اگر سبك يا الگوي مقابله ناسازگارانه يا ناكارآمد باشد ، نه تنها استرس را مهار نميكند بلكه خود منبع فشار به شمار آمده و شرايط را بدتر ميكند
نتایج پژوهش های مختلف نشان می دهد که بین راهبردهاي مقابلهاي و حمايتهاي اجتماعي نيز رابطه وجود داشته كه تحقيقات صورت گرفته توسط بال، كرومبز و وناوست (2003)، ديركزواگر برامسن و وندرپلاگ (2003)، رونزونگيو و همكاران (2004)، تایید نمودند .گرينگلاس، فيكسنبام و ايتون (2006)، چوهان و شاليني (2006)، و بري و همكاران در همان سال، لوپز- مارتينز، استيو- زارازاگا و راميرز- ماستر (2008)، لو و وانگ 2009)، وندرليچ- تيرني و وندروال (2010)، رازوئل، بروچون- شوتزر، دوپانلوپ و اپيني (2011) موید این مطلب است.
پژوهشيكرونكيته و موس (1984) نشان داد که زناني كه از حمايت خانوادگي بيشتري برخوردارند نسبت به زناني كه سطوح پايين تري از حمايت خانوادگي را دريافت مي كنند افسردگي كم تري نشان مي دهند.
هت و اورتنر(1989) در پژوهشی نشان دادند زنان تك والد كه از يك شبكه حمايت اجتماعي جهت كاهش فشار هاي مربوط به كار و التزام هاي خانواده برخوردار دارند بهتر با شرايط زندگيشان سازگار مي شوند (شعبان زاده، زارع بهرام آبادي، حاتمي ، زهرا كار،1392).
كوهن و ويلز (1985) اصطلاح حمايت اجتماعي را براي اشاره به مكانيزم هايي كه افراد را در برابر استرس مصون مي دارند عنوان مي نمايند. در اين راستا پيترسون ، ماير و سليگمن (1996) عنوان نمودند كه فقدان شبكه هاي حمايتي زنان سرپرست خانوار آنها را آماده استفاده از روش هاي مقابله اي هيجان مدار و اجتماعي مي نمايد.
گومز (1998) اشاره مي كند كه ادراك زنان سرپرست خانوار از مسئوليت هايشان در محيط خانواده، آنها را براي بهره گيري از روش هاي مقابله مسأله مدار مهياتر مي كند، چرا كه اين افراد به دليل قبول همه مسئوليتهاي خانواده ،حسي از كنترل را در خود به وجود مي آورند وشكل گيري اين حس، موجب تقويت برنامه ريزي، سخت رويي، در آنها مي شود. از اين رو اين زنان در مواجه با عوامل استرس زا از روش هاي منطقي و مساله مدار استفاده مي كنند(به نقل از بيرامي، هاشمي، عليزاده گورادل، حسيني بادنجاني، 1391). كه البته به نظر مي رسد مسئوليت پذيري در بين گروه فوق متفاوت بوده و با دلايل سرپرستي نيز مرتبط و در بين افراد متغير می باشد.
در اين بين برانن (1999) نيز به نقش حمايت هاي اجتماعي در ممانعت از آسيب پذيري زنان سرپرست خانوار تأكيد داشته است( به نقل از بادنجاني، بيرامي ، هاشمي ،1391).
ليپمن و همكاران (2001)، دريافتند مادران مجرد نسب به مادران متأهل به احتمال بيشتري از اضطراب و سوء مصرف مواد رنج مي برند.
پژوهش كوين (2003) نشان داد بين حمايت اجتماعي و رضايت از زندگي خانواده هاي تك والد ( با سر پرستي مادر) رابطه مثبتي وجود دارد و حمايت اجتماعي همانند سدي در برابر عوامل استرس زا اثر نموده و سبب ارتقاء كيفيت زندگي مي گردد.
در پژوهش ديگر نيز بووير، چموتو پرنگر (2004) نشان دادند افرادي كه از حمايت اجتماعي بالاتري برخوردارند از سلامت رواني و احساس بهزيستي بالاتري بهره مندند.
يلسين (2011) و زيمر و چن (2011) نيز نشان دادند حمايت اجتماعي پيش بيني كننده بهزيستي و رضايت از زندگي است.
يافته هاي پژوهش كمپ و همكاران(1962) حاكي از اين موضوع است كه بدرفتاري با كودكان ناشي از آشفتگي روانشناختي بزرگسالان است. ولي بوچانان سيمونز و همكاران(1991) نشان دادند كه والديني كه در كودكي مورد بدرفتاري قرار گرفته اند الزاماً بدرفتار نمي شوند .
طبق گزارشات وكرل و ولف(2003) والدين بد رفتار به شرايط استرسزا با برانگيختگي هيجاني زياد واكنش نشان مي دهند. در ضمن در آمد كم، بيكاري ، سن ازدواج پايين، مصرف الكل و دارو، تعارض زناشويي، آشفتگي شديد خانواده، در خانواده هاي بدرفتار شايع است. همچنين به اظهار كولتون كوربينو سو (1999) اغلب والدين بدرفتار و غفلت كننده از حمايت هاي اجتماعي رسمي و غير رسمي محروم هستند . كاكس ، كوچ و اورسون (2003) نيز بيان داشتند در خانواده بين بدرفتاري همسران با بدرفتاري با كودك ارتباط نيرومندي وجود دارد ( برك،2007) .
کارلسن و دیگران (2004)، نشان دادند که در افراد دیابتی، مقابلهی هیجان مدار، تاحدودی نقش میانجی را در رابطه ی بین حمایت اجتماعی ادراک شده و علایم افسردگی دارد (کلارک و گوسن، 2009). حمایت اجتماعی به عنوان منابع ادراک شده از دیگران در دسترس در شبکه ی اجتماعی تعریف می شود. ادبیات تحقیق اثرات سودمند و آسیبرسان را برای حمایت بر روی بیماران مبتلا به درد مزمن مشخص کرده اند. دلایل گوناگونی وجود دارد که می تواند توضیح دهد چگونه حمایت ادراک شده می تواند سازگاری را افزایش دهد. از یک طرف می توان این بحث را کرد که حمایت اجتماعی، پاسخ های مقابله ای سازگارانه ی خاصی را افزایش می دهند.
هولاهان و دیگران (2005)، در یک تحقیق طولی 10 ساله نشان دادند که مقابله ی اجتنابی به طور مثبتی با علایم افسردگی رابطه دارد.
در تحقیق کلارک و گوسن (2009)، نیز مشخص شد که مقابلهی اجتنابی و استرس روانی-اجتماعی بیشتر، با افسردگی رابطهی بیشتری داشتند.
نتایج تحقیق ماینز و همکاران (2003)، نشان داد که روابط اجتماعی غیرحمایتگرانه همراه با فاصلهگیری، یک پیشبینیکنندهی قوی برای علایم افسردگی و آشفتگی روانی کلی است. این رابطه می تواند این گونه تبیین شود که زنان نابارور گزارش میدهند که مشکل باروری آن ها منجر به روابط اجباری با اعضای شبکه ی اجتماعی شده است و این تغییرات در روابط اجتماعی یک احساس بیگانگی و جدایی را در آنها ایجاد کرده است. این طرد می تواند احساس استیگمایی که با ناباروری تداعی میشود را تشدید کند. محققان نشان دادند که روابط اجتماعی غیرحمایتگرانه مرتبط با ناباروری به عنوان یک نشانهی محیطی پیش بینی نشده عمل میکردند که احساس استیگمای مربوط به ناباروری را تازه میکند (ماینز و همکاران، 2003).
منابع
احدی، حسن و جمهری ، فرهاد (1386) . روانشناسی رشد . تهران : پردیس. چاپ ششم.
آبینکی، الهام (1386). بررسی رابطه بین سبک های یادگیری خودکارآمدی با شیوه های مقابله با فشار روانی در دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی ایران. پایان نامه کارشناسی ارش روانشناسی تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی.
باباپورخيرالدين، جليل. (1381). بررسي رابطه بين شيوههاي حل مساله، حل تعارض و سلامت روانشناختي در ميان دانشجويان . رساله دکتري روانشناسي، دانشگاه تربيت مدرس.
باقرپور، صغری. (1384). بررسي رابطه الگوهاي فرزندپروري با سلامت رواني و موفقيت تحصيلي كاركنان نظامي و غير نظامي. پاياننامه کارشناسيارشد روانشناسي، دانشگاه تهران.
بخشی پور رودسری ، عباس ؛ پیروی ، حمید و عابدیان ، احمد(1383) . بررسی رابطه میان رضایت از زندگی ، حمایت اجتماعی و سلامت عمومی دانشجویان ، دومین سمینار سراسری بهداشت روانی دانشجویان. دانشگاه تربیت مدرس ، 69-71 و فصلنامه اصول بهداشت روانی . سال هفتم شماره بیست و هفتم . ص ، 142 – 152 .
برجعلي، احمد. (1378). رابطه الگوهاي فرزندپروري والدين با تحول رواني-اجتماعي فرزندان. رساله دکتري روانشناسي، دانشگاه علامه طباطبايي
برک ، لورا ،( 2007) ؛ ترجمه سید محمدی ، یحیی ( 1391 ) . روانشناسی رشد ( از لقاح تا کودکی ) . تهران ، انتشارات ارسباران
بهزادی پور ، ساره ؛ سپاه منصور ، مژگان ؛ کشاورزی ارشـد ، فرنـاز ؛ فـرزاد ، ولی ؛ نظیری ، قاسم ؛ زمانـیان ، سکینه ( 1392 ) . اثر بخشی مداخله شناختی رفتاری مدیریت استرس بر کیفیت زندگی و راهبردهای مقابله ای در زنان مبتلا به سرطان پستان . روش ها و مدل های روانشناختی ، سال 3 ، شماره 12 ، تابستان 92
بیرامی ، منصور ؛ هاشمی ، تورج ؛ علیزاده گورادل ، جابر ؛ حسینی بادنجانی ، سید مهدی ( 1391 ) . پیش بینی آسیب پذیری در برابر استرس بر اساس میزان حمایت اجتماعی ، راهبردهای مقابله ای و منبع کنترل . فصلنامه پژوهش های روان شناسی اجتماعی ، دوره 2 ، شماره 5 ، بهار 91
پروچسکا ، جیمز ؛ نورکراس ، جان ، (2007) ؛ ترجمه سید محمدی ، یحیی ( 1391 ) . نظریه های روان درمانی . تهران ، انتشارات روان
چراغی ، علی ؛ داوری دولت آبادی ، الهام ؛ صلواتی ، محسن ؛ مقیم بیگی ، عباس (1391) . ارتباط بین حمایت اجتماعی درکشده و کیفیت زندگی بیماران نارسایی احتقانی قلبی . نشريه مركزی تحقيقات مراقبت هاي پرستاري دانشگاه علوم پزشكي تهران. دوره 25. شماره 75. 31-21.
چناري ، مهين . (1374) . بررسي رابطه بين نگرش والدين و خود پنداري فرزندان . پاياننامه کارشناسيارشد روانشناسي ، دانشگاه تربيت مدرس .
حاتملوی سعدآبادی ، منیژه و باباپور خیرالدین ، جلیل (1391). مقايسه كيفيت زندگي وروشهاي مقابله اي در افراد ديابتي و غيرديابتي . مجله علمي پژوهشي دانشگاه علوم پزشكي شهيد صدوقي يزد . دوره 20. شماره 5. صص ، 592- 581 .
حاجبی ، احمد ؛ فریدنیا ، پیمان (1388) . ارتباط بین سلامت روان و حمایت اجتماعی در کارکنان بهداشت و درمان صنعت نفت بوشهر. دو فصلنامه طب جنوب . سال دوازدهم . شماره1. صص. 74- 67 .
حبیبی ، مجتبی ؛ قنبری ، نیکزاد ؛ خدایی ، ابراهیم ؛ قنبری ، پرستو ( 1392 ) . اثر بخشی مدیریت استرس به روش شناختی - رفتاری بر کاهش اضطراب ، استرس و افسردگی زنان سرپرست خانوار . مجله تحقیقات و علوم رفتاری
حسن زاده ، پرستو ؛ علی اکبری ، دهکردی ؛ خمسه ، محمد ابراهیم ( 1391 ) . حمایت های اجتماعی و راهبردهای مقابله ای در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو . فصلنامه علمی پژوهشی روانشناسی سلامت ، شماره 2 ، تابستان 91
حسینی بادنجانی ، سیدمهدی ؛ بیرامی ، منصور ؛ هاشمی ، تورج (1391 ) . پیش بینی آسیب پذیری زنان سرپرست خانواده در برابر استرس بر اساس میزان حمایت های اجتماعی ، راهبردهای مقابله ای و منبع کنترل . فصلنامه مطالعات روان شناختی دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه الزهراء ، دوره 8 ، شماره 1 ، بهار 91
حسینی نسب، داوود؛ احمدیان، فاطمه؛ و روانبخش، محمد حسین (1378). بررسی رابطه ی شیوه های فرزندپروری با خودکارآمدی و سلامت روانی دانش آموزان. مطالعات تربیتی و روانشناسی دانشگاه فردوسی. شماره 9 (1).
حیدرزاده، مهدی؛ قهرمانیان؛ اکرم؛ حقیقت، علی و یوسفی، الناز (1388). ارتباط بین کیفیت زندگی و جمایت اجتماعی در بیماران سکته مغزی. نشریه دانشکده پرستاری و مامایی. دانشگاه علوم پزشکی ایران. دوره 22. شماره 59. صص، 23-32.
خداپناهي ، محمدكريم . (1376) . انگيزش و هيجان . تهران : انتشارات : سمت .
خيرآبادي ، غلامرضا ؛ باقريان ، رضا ؛ نعمتي ، كيانوش ؛ دقاقزاده ، حامد ؛ مراثي ، محمدرضا و غلامرضايي ، علي (1389) . تأثيرآموزش راهبردهاي مقابله اي برشدت علائم ، كيفيت زندگي و علائم روانشناختي بيماران مبتلا به سندرم رودهي تحريك پذير . مجله دانشکده پزشکی اصفهان . سال بیست و هشتم . شماره 110. 483-473.
دهقانی، عبداله (1379). مقایسه ی بین شیوه های فرزندپروری و خودتنظیمی تحصیلی و تاثیر آن بر موفقیت تحصیلی در درس فارسی و ریاضی دانش آموزان دختر و پسر دوره ی متوسطه. پایان نامه ی کارشناسی ارشد. دانشگاه شیراز.
ربیعی ، مهدی ؛ مولوی ، حسین ؛ کلانتری ؛ مهرداد و عظیمی ، حسین (1388) . رابطه بين نگرش هاي ناكارآمد و راهبردهاي مقابله اي با سلامت رواني . مجله پژوهش های تربیتی و روانشناختی دانشگاه علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه اصفهان . صص ، 30- 21 .
رحيمي ، مهدي (1386) . "تاثير الگوهاي ارتباطي خانواده برکيفيت زندگي گروهي از دانش آموزان" . پايان نامه کارشناسي ارشد بخش روانشناسي تربيتي ، دانشگاه شيراز .
رضاييان ، حميد . (1383) . بررسي الگوهاي علي متغيرهاي خانواده (مشکلات رواني، رضامندي زناشويي، شيوه فرزندپروري و ادراک خود در نوجوانان داراي اختلال سلوک). رساله دکتري روانشناسي ، دانشگاه تهران .
ریاحی ، اسماعیل ؛ وردی نیا ، اکبر علی و پورحسین ، زینب (1389) . بررسی رابطه بین حمایت اجتماعی و سلامت روان . مجله علمی پژوهشی رفاه اجتماعی . سال دهم . شماره 29 .
سید میرزایی ، سیدمحمد ؛ عبدالهی ، زهرا ؛ کمربیگی ، خلیل (1390 ) . بررسی رابطه میان عوامل اجتماعی و امنیت اجتماعی زنان سرپرست خانوار ( مورد مطالعه : زنان شهر ایلام ) . فصلنامه مطالعات امنیت اجتماعی .
شعاع کاظمی ، مهرانگیز ؛ حقانی ، سعیده ؛ سعادتی ، معصومه ؛ خواجه وند ، آرامه ( 1392 ) . رابطه بین حمایت های اجتماعی خانواده و سبک های مقابله ای در سیر بهبودی بیماران سرطان پستان . فصلنامه بیماری های پستان ایران ، سال 6 ، شماره 4 .
شعبان زاده ، افسانه ؛ زارع بهرام آبادی ، مهدی ؛ حاتمی ، حمیدرضا ؛ زهرا کار ، کیانوش ( 1392 ) . بررسی رابطه میان سبک های مقابله با استرس و حمایت اجتماعی با کیفیت زندگی زنان سرپرست خانوار شهر تهران . فصلنامه علمی – پژوهشی زن و جامعه ، سال 4 ، شماره 4 .
شفیع آبادی ، عبدالله ؛ غلامحسین قشقایی ، فهیمه ( 1390 ) . اثر بخشی مقایسه مشاوره گروهی واقعیت درمانی و فمینیستی بر هویت زنان سرپرست خانوار . فصلنامه زن در توسعه و سیاست ، دوره 9 ، شماره 4 .
شفیع آبادی، عبدلله و ناصری ، غلامرضا(1380) . نظریه های مشاوره و روان درومانی . ترهان . مرکز نشر دانشگاهی .
شهامت ، فاطمه ؛ ثابتی ، علیرضا ؛ رضوانی ، سمانه ( 1389 ) . بررسی رابطه سبک های فرزند پروری و طرح واره های ناسازگار اولیه . مطالعات تربیتی و روانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد دوره 11 شماره 2 .
شيخي ، محمدتقي (1374) . "شاخص هاي موثر در کيفيت زندگي در استان هاي کشور" فرهنگ همدان، سال هفتم، شماره 25، ص، 26- 35 .
صادقیان ، عفت ؛ حیدریان پور ، علی (1388) . عوامل استرس زا و ارتباط آن با سلامت رواني دانشجويان دانشگاه علوم پزشكي همدان . مجله دانشكده پرستاري ومامايي دانشگاه علوم پزشكي تهران . دوره 15. شماره1.
صياد شيرازي ، مريم (1383) . رابطه بين سبک هاي تربيتي والدين و شکل گيري نوع هويت ديني نوجوانان . پاياننامه کارشناسيارشد رشته مشاوره دانشگاه علامه طباطبايي .
طاهري ، ارسطو (1374) . بررسي مقايسه ميزان اضطراب در نوجوانان با پدران داراي الگوهاي رفتاري مختلف . پاياننامه کارشناسيارشد روانشناسي ، دانشگاه تربيت معلم .
غضنفری ، فیروزه ؛ قدم پور ، عزت الله (1387) . بررسی رابطه ای راهبردهای مقابله ای و سلامت روان در ساکنین شهر خرم آباد . فصل نامه اصول بهداشت روانی . سال دهم . شماره سی و هفتم . صص ، 47-54 .
کلارک ، آلیسون ؛ کرنلیا برنتانو ، استوارت ، 2006 ؛ ترجمه صادقی ، سعید ؛ ناجی ، مجتبی ؛ محمدزاده ، محمود ؛ کریمیان ، نفیسه ( 1392 ) . طلاق علل و پیامدها . اصفهان ، انتشارات پیام دانش .
گنجی ، حمزه(1384). بهداشت روانی ، تهران انتشارات ارسباران . چاپ چهارم .
ماسن، پاول هنری؛ کیگان، جروم؛ هوسون، آلتا کارون؛ و کانجر، جان جین وی (1377). رشد و شخصیت کودک. ترجمه ی مهشید یاسایی. تهران: نشر مرکز.
محمد زاده، جهانشاه؛ خسروی افرا (1391). بررسی رابطه هدف در زندگی، سبک های مقابله ای با بهداشت روانی در میان دانشجویان دانشگاه ایلام. مجله تحقیقات نظام سلامت. شماره ششم. صص، 951-958.
مرادی ، اسود (1386) . بررسی مقایسه ای رابطه بین فرسودگی شغلی و راهبدهای مقابله ای با استرس در مشاوران زن و مرد مدارس متوسطه و مراکز پیش دانشگاهی شهر کرمانشاه. پایانامه کارشناسی ارشد، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی. دانشگاه شهید بهشتی .
مرادی ، مرتضی ؛ شیخ الاسلامی ، راضیه ؛ احمدزاده ، مژده ؛ چراغی ، اعظم ( 1392 ) . حمایت اجتماعی ، نیازهای اساسی روانشناختی و بهزیستی روانشناختی : وارسی یک مدل علمی در زنان شاغل . فصلنامه روانشناسی تحولی ، روانشناسان ایرانی ، سال 10 ، شماره 39 .
مرادی ، مرتضی ؛ شیخ الاسلامی ، راضیه ؛ احمدزاده ، مژده ؛ چراغی ، اعظم ( 1392 ) . حمایت اجتماعی ، نیازهای اساسی روانشناختی و بهزیستی روانشناختی : وارسی یک مدل علمی در زنان شاغل . فصلنامه روانشناسی تحولی ، روانشناسان ایرانی ، سال 10 ، شماره 39 .
معتمدیان ، اکبر (1388) . اثر بخشی آموزش مهارت های مثبت اندیشی به شیوه گروهی بر سبک های مقابله ای دانش آموزان مقطه متوسطه . پایانامه کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی .
میر کمالی ، سید محمد(1373) . روابط انسانی در آموزشکاه . چاپ دوم ، نشر یسطرون .
میلانی فر، بهروز(1378). بهداشت روانی. تهران: انتشارات قدس .
ملک مکان ، مراد (1378). بررسي رابطه نگرش مادر نسبت به شيوههاي فرزندپروري ( اقتداري ، استبدادي ، سهل گير) با يادگيري خود تنظيمي و پيشرفت تحصيلي در دانش آموزان مقطع سوم راهنمايي آباده . پاياننامه کارشناسيارشد رشته روانشناسي ، دانشگاه تربيت معلم .
مومنی ، خدامراد ؛ شهبازی راد ، افسانه(1391) . رابطه معنويت ، تاب آوري و راهبردهاي مقابله اي با کیفیت زندگی دانشجویان . مجله علوم رفتاری . دوره 6 . شماره 2 . 103- 97.
نصیری ، امین (1389). اثر بخشی آموزش سخت رویی به شیوه گروهی بر افزایش راهبردهای مقابله ای کارآمد در دانشجویان پر استرس . پایانامه کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی .
همتيان ، خديجه (1385) . "بررسي و مقايسه نگرش افراد ناتوان ذهني و افراد عادي نسبت به کيفيت زندگي و ابعاد آن ". پايان نامه کارشناسي ارشد بخش کودکان استثنايي، دانشگاه شيراز .
یزدانی، فضل الله (1382). بررسی رابطه بین نگرش دینی ، سبک های مقابله ای و شادکامی در دختران و پسران دبیرستان های اصفهان. رساله دکتری روانشناسی. دانشگاه علامه طباطبایی.
Bartley , C ., Roesch , S . ( 2011 ) . Coping with stress : The role of conscientiousness . Personality and Individual Differences , 50
Baumrind, D. (1991). The influence of parenting style on adolescent competence and use. Journal of Early Adolescence, 11, 56-95.
Baumrind, D. (1971). Current patterns of parental authority. Developmental Psychology Monographs, 4, 1-103. Bartley , C ., Roesch , S . ( 2011 ) . Coping with stress : The role of conscientiousness . Personality and Individual Differences , 50
Bell, D. (2005) ."Quality of life and well- being measuring the benefits of cutture and sport literature". review anstainkpirce http : // www. Scatlad. Gor. Uk / public cations/ 2002 / 01/ 13110743/ 11[ 2006/04/20].
Bovier , P ., Chamot , E ., Perneger , T. ( 2004 ) . Perceived stress , internal resources , and social support as determinants of mental health amoeng young adults .Quality of Life Research , 13
Brown, E. (1999)." Embracing quality of life in times of spending restraint". journal of Intllectual & Developmental Disability, 299-308.
Bukatko, D., & Deahler, M. W. (1992). Child development. University of Massachusetts, Honghton.
Clarke D, Goosen T. (2009). The mediating effects of coping strategies in the relationship between automatic negative thoughts and depression in a clinical sample of diabetes patients. Personality and Individual Differences. vol 46, 460–464.
Cohen , S ., Wills , T. ( 1985 ) . Stress , Social support and buffering hypothesis . Psycho – logical Bulletin , 98
Costanza, R. Fisher, B., Saleem, A., Caroline, B., Lynne, B.,(2007). Quality of life: An approach integrating opportunities, human needs, and subjective well-being.Ecological E conomics, 61, 267 – 2 76.
Coyne , G . ( 2003 ) . An Investigation of coping skills and Quality of Life Among Single Sole SsupportingMothers . International Journal of Iantchropology , 18
Dennis, R. E., Williams, w., Giangreco, M. F., & Cloninger, C.J. (1993). " Quality of life as context for planning and evaluation of services for people with disabilities". Exceptional Chidren, 59, 499 - 572.
Diener, E., & Suh. (1997). Quality of Life and Quality of Persons: A New Role for Government. Oxford University Press, pp. 256-293.
Erasmus, R. U. (1997). Advances in understanding happiness. Review Quebecois de Psychological, 18, 29-79.
Felce, D., & Perry, J.(1995). "Quality of life: Its Definition and Measurement". Research in Developmental Disabilities, 16, 51-74.
Galloway, S. (2005). Quality of life and well-being: Measuring the benefits of culture and sport. Centre for Cultural Policy Research. University of Glasgow.
Hays,J.,& Reeve,B.B.(2008). Measurement and modeling of health related quality of life. International En cyclopedia in public health,20. 241- 252.
Heinonen, H., Aro, A. R., Aalto, A.- M. & Untela, A. (2004). "Is the evaluation of the global quality of life determined by emotional status?" Quality of life Resarch, 13 (8). 1347 -1356.
Holahan C.K, Moerkbak Marie, Suzuki Rie. (2006). Social support, coping, and depressive symptoms in cardiac illness among Hispanic and non-Hispanic White cardiac patients. Psychology & Health. vol 21, 615-631
Junger JD. et al.(2002). Health Related Quality of Life in Patients with Congestive Heart Failure: Comparision with other Chronic Disease and Relation of Functional Variable. Heart J.; 87(3): 235.
Keyes, C. L., & Ryff, C. D. (2000). Subjective change and mental health: A self-concept theory. Social Psychology Quarterly, 63, 264-279.
King.C.R., Hinds,P.S.(2011). Quality of life: from nursing and patient prespective. Jones and Bartlett publisher.
Koot, G. S., & wallander, j. G. (2001). Quality of life in child AolescentIlness. New York: Brunner – Routledge.
Krenk.s., klessingger, N.(2000). Long term effect of avoidant coping on adolescents' depressive symptom. Journal of yoth and adolescents'. 29,(6). 617-628.
Lazarus,r.s., folkman. S(1984). Stress, appraisal and coping. New York.
Li, L., Young, D., Wei, H., Zhang, Y., Zheng, Xiao, SH., Wang, X. & Chen, X. (1998). "The relationship between objective life status and subjective life satisfaction with quality of life". Behavioral Medicune, 23, 149 - 160.
Mindesa Erica J, Ingrama Kathleen M, Kliewera Wendy, Jamesb Cathy A. (2003). Longitudinal analyses of the relationship betweenLongitudinal analyses of the relationship between unsupportive social interactions and psychological adjustment among women with fertility problems. Social Science & Medicine. 56, 2165-2180.
Nejat,S.(2008). Ouality of life and measuring it. Iranian journal of Epidemology,2,57-62.
Pearlin LI, Schooler C.(1987). The structure of coping. Journal of Health and Social Behavior., 19: 2-21.Rathus SA. Psychology.(19900. Holt, Rinehart and Winston.
Penland Elizabeth A, Mastena William G, Zelharta Paul, Fourneta Glenn P, Callahan Theresa A. (2000). Possible selves, depression and coping skills in university students. Personality and Individual Di€erences. vol 29, 963-969 .
Pollard, E. L., & Lee, P. D. (2003) ‘Child Well-Being: a Systematic Review of the Literature. Social Indicators Research, 61, 1, 60.
Sigelman, C. K. (1999). Life Span Human Development. Pacific Grove, CA: Brooks/Cole.
Smith, A. E. (2000). " Quality of life:" Areview Education & Ageing, 15, No .3, 419 – 434.
Stenner.P.H., Cooper.D., skevington.S.M.,(2003). Putting the Q in to quality of life; in identification of subjective construction of health- related quality of life using Q methodology . socscimed. 57(11).21. 61-72.
Ventegodt, S., Merrick, J. & Andersen, N. J (2003)."- quality of life - theory I. The IQQL theory: an integrative theory of the global quality of life concept" , The Scientific World Journal, Vol. 3, pp. 1030-1040.
Watson , S. M. R ., Keith, k. D. (2002). "Comparing the quality of life school - age children with and without disabilities" . Mental Retardation, 40, 304 - 372.
Weylung-Fur., linduany-Yi., chingshu-Bih., & yinlee-Fei. (2004). Parental rearing style: Premorbid personality mental health and quality of life in chronieregional pain: A causal analysis. Comprehensive Psychiatry, 45, 206-212.
WHOQOL SRPB Group. (2006). A cross-cultural study of spirituality, religion, and personal beliefs as components of quality of life. Social Science & Medicine, 62, 1486–1497.
Yalcin , I . ( 2001) . Social support and optimism as predictors of life satisfaction of college student. International Journal for the Advancement &Counselling , 33
Zimmer, Z ., Chen , F . ( 2011) . Social support and change in depression among adult in Taiwan . Journal of Applied Gerontology
Zinbauer, B. J., & Pargament, K. I. (1998). Spiritual conversion: A study of religious change among college students. Journal for the Scientific Study of Religion, 137, 161-180.