دانلود مباني نظري طرحواره ناسازگاری اولیه (docx) 30 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 30 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
طرحوارههای ناسازگار اولیه
مقدمه
طرحوارهها را ميتوان ساختارهايي براي بازيابي مفاهيم كلي ذخيره شده در حافظه، يا مجموعهي سازمان يافتهاي از اطلاعات، باورها و فرضها دانست، محتواي هر طرحواره از طريق تجربههاي زندگي فردي ساخته و پرداخته ميشود، سازمان مييابد، در ادراك و ارزيابي اطلاعات جديد مورد استفاده قرار ميگيرد . طرحوارهها طرز برخورد و نگرش شخص نسبت به خويشتن، جهان و آينده تعيين ميشود اگر اين طرحوارهها طبيعي و مثبت باشند، گرايش فرد نسبت به همه چيز مثبت، اميدورانه و موفقيتآميز خواهد بود وگرنه چنين كسي خود را ناتوان، بيكفايت و بيارزش خواهد پنداشت و بنابراين احساس خواهد كرد كه در برخورد با مشكلات موانع نفوذ ناپذيري بر سر راه او قرار دارد و هر كاري بكند با شكست و ناكامي روبرو خواهد شد از اين رهگذر فرد نسبت به جهان پيرامون، خويشتن و آينده نگرش منفي پيدا ميكند (یانگ و همکاران، 2003، ترجمهی حمید پور و اندوز، 1392).
2-3-2 طرحواره:
طرحواره الگوي ثابت و درازمدتي است كه در دوران كودكي به وجود آمده و تا زندگي بزرگسالي نيز ادامه يافته است. ما از طريق اين طرحوارهها به جهان نگاه ميكنيم، طرحوارهها باورها و احساسات مهمي در مورد خود و محيط ميباشند كه افراد آنها را بدون چون و چرا پذيرفتهاند آنها خود تداوم بخشند و در برابر تغيير مقاومت زيادي نشان ميدهند. معمولاً اين طرحوارهها به غير از بافت درماني در جاي ديگري تغيير نميكنند. حتي موفقيت قاطع در زندگي نيز براي تغيير آنها كافي به نظر نميرسند طرحوارهها براي زنده ماندنشان ميجنگند و اغلب در اين راه موفقاند. تفكر هر فردي داراي سه سطح مي باشد: نخستين سطح كه نسبتاً به راحتي دست يافتني است، افكار سطحي را شامل ميشود كه آنها را افكار خودآيند مينامد. دومين سطح شامل باورهايي است كه نسبت به سطح اول عميق تر است. سطح سوم در واقع، هسته مركزي همه افكار، تصورات و باورهاي انعطافناپذير را تشكيل ميدهند و «طرحواره» ناميده ميشود. طرحواره در واقع كارگران پشت صحنهاي است كه افكار خودآيند و باورها را هدايت ميكند. طرحوارههاي افسردگي شامل فرضيههاي اساسي هستند مبني بر اينكه «خود» ناتوان، دنياي بيرون پر از مشكلات و آينده نااميد كننده است (یانگ، 1990).
يانگ معتقد است كه طرحواره الگوي ثابت و درازمدتي است كه در دوران كودكي به وجود آمده و تا زندگي بزرگسالي نيز ادامه يافته است. ما از طريق اين طرحوارهها به جهان نگاه ميكنيم، طرحوارهها باورها و احساسات مهمي در مورد خود و محيط ميباشند كه افراد آنها را بدون چون و چرا پذيرفتهاند آنها خود تداوم بخشند و در برابر تغيير مقاومت زيادي نشان ميدهند. معمولاً اين طرحوارهها به غير از بافت درماني در جاي ديگري تغيير نميكنند. حتي موفقيت قاطع در زندگي نيز براي تغيير آنها كافي به نظر نميرسند طرحوارهها براي زنده ماندنشان ميجنگند و اغلب در اين راه موفقاند (یانگ و همکاران، 2003، ترجمهی حمید پور و اندوز، 1392).
طرحوارهها با توجه به پنج نياز اصلي (تحولي) :1- پيوستگي و پذيرش 2- خودگرداني و استقلال 3- محدوديتهاي منطقي 4- خود جهت مندي 5- بيان خود و خود انگيختگي، به پنج حوزة وسيع نقسيم ميشوند. اگر اين پنج نياز تحولي دركودك از سوي والدين ارضاء نشود، به ترتيب اين طرحوارهها (1- بريدگي و طرد 2- خودگرداني مختل 3- محدوديتهاي غيرمنطقي 4- ديگرجهت مندي 5- بازداري و نگراني مداوم) به وجود ميآيند. پس هنگامي كه رفتار والدين و شرايط محيط در حد بهينه و مطلوب باشد، در ساختار شخصيت كودكان در اين پنج حوزه شيوه و الگويي بهنجار ساخته ميشود . چنانچه والدين و شرايط محيط در حد بهينه و مطلوب نباشد كودك مستعد ايجاد طرحوارههاي ناكارآمد اوليه در يك يا چند حوزه ميشود و هسته مركزي شخصيت انسان را تشكيل ميدهند (یانگ، 1999).
طرحواره: واژه طرحواره در روان شناسی و به طور گستردهتر در حوزهی شناختی، تاریخچهای غنی و برجسته دارد. در حوضهی رشد شناختی، طرحواره را به صورت قالبی در نظر میگیرند که بر اساس واقعیت یا تجربه شکل میگیرد تا به افراد کمک کند تجارب خود را تبیین کنند. علاوه بر این، ادراک از طریق طرح واره، واسطهمندی میشود و پاسخهای افراد نیز توسط طرحواره جهت پیدا میکنند. طرحواره، بازنمایی انتزاعی خصوصیات متمایز کنندهی یک واقعه است. به عبارت دیگر، طرحی کلی از عناصر برجستهی یک واقعه را طرحواره میگویند (یانگ و همکاران، 2003، ترجمهی حمیدپور و اندوز، 1392).
2-3-3 طرحوارههای ناسازگار اوليه (SME):
طرحوارههاي ناكارآمد اوليه عميقترين سطح شناخت هستند و اصول ثابت و دراز مدتي هستند كه در دوران كودكي به وجود ميآيند، در زندگي بزرگسالي تداوم مييابند و با ناكارآمدي زياد مشخص ميشوند. اين طرحوارههاي الگويي براي پردازش تجارب بعدي محسوب ميشوند. ابعاد طرحوارههاي ناكارآمد اوليه عبارتند از: الف- بريدگي و طرد ب- خودگرداني مختل ج- محدوديتهاي غيرمنطقي د- ديگر جهت مندي و- بازداري و نگراني مفرط (یانگ و همکاران، 2003، ترجمهی حمید پور و اندوز، 1392).
طرحواره بريدگي و طرد:
طرحوارههاي بريدگي يعني نيازهاي شخص براي امنيت، ثبات، محبت، همدلي، بيان احساسات، پذيرش و احترام در دوره کودکي ارضاء نشده است. در خانوادههايي ايجاد ميشود که بريده، سرد، منزوي، تکانشي، انتقادگر، غير قابل پيشبيني، بد رفتار و رها کننده هستند. طرحوارههاي بريدگي و طرد عبارتند ازشدگي/ بي ثباتي، بي اعتمادي/ بد رفتاري، محروميت هيجاني، نقص/ شرم، انزواي اجتماعي/ بيگانگي (همان منبع).
طرحواره خودگرداني مختل:
طرحوارههاي خودگرداني مختل يعني احساس اينکه فرد نميتواند در جهان به طور مستقل و بدون حمايت ديگران عمل کند. اين افراد يک هويت مستقل از خود ندارند و هنگام مواجهه با يک مشکل جزئي احساس شکست ميکنند. طرحوارههاي خودگرداني مختل عبارتند از: وابستگي/ بي کفايتي، آسيب پذيري نسبت به ضرر، خودتحول نيافته/ خود گرفتار، شکست (یانگ و همکاران، 2003، ترجمهی حمید پور و اندوز، 1392).
طرحواره محدوديتهاي غيرمنطقي:
محدوديتهاي غيرمنطقي يعني نقص در محدوديتهاي دروني مانند مسؤوليت پذيري نسبت به خود و ديگران، اين طرحواره منجر به عدم رعايت حقوق ديگران ميشود. اين کودکان با سهل انگاري، فقدان جهت دهي وخود کنترلي درست ازسوي والدين مواجههاند و با آنها به گونهاي رفتار ميشود که گويي از ديگران برترند. طرحوارههاي محدوديتهاي غيرمنطقي عبارتند از: استحقاق/ بزرگمنشي، خود کنترلي پايين/ خود انضباطي پايين (همان منبع).
طرحواره ديگر جهت مندي:
اين کار به منظور دريافت محبت، پذيرش و اجتناب از انتقاد ديگران انجام ميشود. اين الگو منجر به رشد طرحوارههاي زير ميشود: اطاعت، فداکاري، تأييدجويي/ توجه طلبي (یانگ و همکاران، 2003، ترجمهی حمید پور و اندوز، 1392).
طرحواره بازداري و نگراني مفرط:
طرحواره بازداري و نگراني مفرط يعني تأکيد افراطي بر سرکوبي احساسات، تکانههاي خود انگيخته و انتخابها. والدين اين کودکان اغلب سختگير، تنبيه گر، وظيفه شناس، کمال گرا، مقرراتي، پرتوقع، نگران، خود انتقادگر هستند که اين خصوصيات را به کودکان خود انتقال ميدهند. والدين اين کودکان باعث شكلگيري طرحوارههاي زير ميشوند: منفيگرايي/ بدبيني، بازداري هيجاني، معيارهاي سرسختانه/ انتقاد شديد، تنبيه گرايي (همان منبع).
2-3-4 انواع طرحوارههاي ناسازگار اوليه
1- رها شدگي/ بي ثباتي :
در اين طرحواره فرد احساس مي كند فرد مورد پيوستگي خود را به زودي از دست خواهد داد. اين شخص احساس ميكند كه روابط نزديك او با يك يا چند نفر به زودي به هم خواهد خورد. اين فرد امكان دارد در دوران كودكي با مرگ يا طلاق والدين روبه رو شده باشد (یانگ و همکاران، ترجمهی حمید پور و اندوز، 1392).
2- بي اعتمادي/ بد رفتاري:
در اين طرحواره فرد احساس ميكند كه ديگران از روي قصد از افراد سودجويي ميكنند . اين افراد انتظار دارند كه از سوي ديگران آسيب ببينند، مورد انتقاد واقع شوند، يا تحقير شوند. هميشه حس ميكنند كه حقوق آنها به وسيله ديگران زير پا گذاشته ميشود و مورد اذيت و آزار ديگران واقع ميشوند (همان منبع).
3- نقص/ شرمندگي:
فرد باور دارد كه عيبهاي دروني دارد و احساس اينكه شخص در مهمترين جنبههاي شخصيتیاش، ناقص، ناخواسته، بد، حقير و بي اعتبار و بي ارزش است (عزت نفس و اعتماد به نفس پايين) يا اينكه در نظر افراد مهم زندگياش فردي منفور و ناقص به حساب ميآيد (یانگ و همکاران، 2003، ترجمهی حمید پور و اندوز، 1392).
4- انزواي اجتماعي/ احساس بيگانگي:
در اين طرحواره فرد احساس مي كند كه از جهان كناره گرفته است و با افراد ديگر متفاوت است و يا اينكه به هيچ گروه يا جامعهاي تعلق ندارد. در اين طرحواره فرد به دنياي خصوصي خود پناه ميبرد و از ديگران دوري ميكند و از تنهايي لذت ميبرد ( همان منبع).
5- شكست:
در اين طرحواره فرد احساس ميكند كه يك فرد شكست خورده است يا در آينده شكست خواهد خورد يا اينكه نميتواند از شكست اجتناب كند. فرد در مقايسه با همسالان خود در حوزههاي موفقيت (مدرسه، شغل، ورزش و...) احساس بي كفايتي ميكند (یانگ و همکاران، 2003، ترجمهی حمید پور و اندوز، 1392).
6- وابستگي/ بي كفايتي:
فرد داراي اين طرحواره باور دارد كه نميتواند مسئوليتهاي زندگي خود را به طور مستقل انجام دهد. اين افراد اغلب از اشخاص ديگر در تصميمگيري و انجام تكاليف، كمك ميطلبند. اين كودكان براي انجام اعمال و تكاليف به خود اعتماد ندارند.
7- آسيب پذيري نسبت به ضرر و بيماري:
ترس افراطي از اينكه فاجعهاي مهم نزديك است و هر لحظه احتمال وقوع آن وجود دارد و اين كه شخص قادر نيست از آن جلوگيري كند. اين فاجعهی مهم، بر يك يا چند جنبه از موارد زير متمركز است.
الف : رويدادهاي ناگوار پزشكي مانند حملههاي قلبي، ابتلا به سرطان
ب: رويدادهاي ناگوار هيجاني مانند ديوانه شدن
ج: رويدادهاي ناگوار بيروني مانند گير افتادن در آسانسور، قرباني جنايت شدن (همان منبع).
8- خود نابالغ/ گرفتار:
كسي كه اين طرحواره را دارا ست نزديكي هيجاني و صميميت بيش از حدي با يكي از افراد مهم زندگي خود (اغلب والدين) دارد و اين موجب از دست دادن فرديت يا رشد اجتماعي بهنجار اين فرد ميشود. در واقع اين افراد گرفتار فرد ديگر هستند و باور دارند كه بدون حمايت آنها نميتوانند شاد باشند.
9- محروميت هيجاني:
كسي كه اين طرحواره را دارد باور دارد كه نيازهاي هيجاني اوليه او از سوي ديگران ارضاء نخواهد شد، اين نيازها شامل محبت، همدلي، مهرباني، محافظت، راهنمايي و مراقبت از سوي ديگران است. محروميت هيجاني يعني انتظار اينكه تمايلات و نيازهاي شخص در زمينهی حمايت اجتماعي از سوي ديگران ارضاء نميشود.
10-استحقاق/ بزرگ منش:
باور به اينكه شخص از ديگران برتر است و حقوق ويژهاي براي خودش قائل است. باور به اينكه هر چيزي ميخواهد يا هر كاري ميخواهد بايد سريعاً انجام شود، بدون توجه به اينكه آيا خواسته او منطقي است و آيا باعث ضرر و زيان ديگران ميشود يا خير؟ آنها به نيازهاي ديگران هيچ توجهي ندارند اين افراد براي ارضاي تمايلات خود سعي در سلطهگري و كنترل ديگران دارند (یانگ و همکاران، 2003، ترجمهی حمید پور و اندوز، 1392).
11- خود كنترلي ضعيف/ خود تنظيمي ضعيف
ناتواني فرد در بازداري از بروز تكانهها و احساسات و ناتواني در تحمل ناكامي. وقتي فقدان خويشتن داري به حد افراطي برسد، فرد زندگياش مملواز رفتار مجرمانه ميشود. فقدان خويشتن داري يعني ناتواني در جلوگيري از هيجانها .
12- اطاعت (فقدان فرديت):
فرد داراي اين طرحواره باور دارد براي اينكه از پيامدهاي منفي اجتناب كند بايد كنترل خود را به ديگران بسپارد. اغلب اين افراد ميترسند كه ديگران خشمگين شده و طردشان كنند، از اين رو ترجيح ميدهند خودشان را به ديگران تسليم كنند. فرد داراي اين احساس است كه تمايلات، عقايد و احساسات او اعتبار ندارد و براي ديگران و خودش مهم نيستند (همان منبع).
13- ازخود گذشتگي:
در اين طرحواره فرد نيازهاي خود را براي كمك به ديگران فدا ميكند. تمركز افراطي بر ارضاي نيازهاي ديگران در زندگي روزمره، به طوري كه از رضايتمندي خود فرد جلوگيري ميشود. اين افراد معناي زندگي خودرا در كمك به ديگران ميدانند و اغلب آنها خود و نيازهاي خود را فراموش كردهاند.
14- تأييد جويي/ توجه طلبي:
اين افراد تأكيد افراطي در دستيابي به تأييد، توجه، بازشناسي يا شايستگي از ساير افراد دارند به گونهاي كه از تحول يك هويت واقعي و ايمن جلوگيري ميكند. عزت نفس اين فرد بيشتر به واكنشهاي ديگران وابسته است تا به تمايلات و رغبتهاي خود شخص. اين افراد معمولاً اعمالي انجام ميدهند كه مورد توجه و تأييد ديگران باشند و از آن اعمال هيچ لذتي نميبرند.
15- منفي گرايي/ بد بيني:
اين افراد تمركز دائمي بر جنبههاي منفي زندگي (درد، مرگ، دلخوري، فقدان، عدم توافق، تعارض، گناه، مشكلات حل نشده، اشتباهات بالقوه، اعمال غلط و...) دارند. همراه با خود كمانگاري يا غفلت از جنبههاي مثبت شخصيت و زندگي (یانگ و همکاران، 2003، ترجمهی حمید پور و اندوز، 1392).
16- بازداري هيجاني:
باور به اينكه شخص بايد هيجانها، تكانهها (مخصوصاً خشم) خودرا بازداري كند، زيرا هر گونه بيان احساسات به ديگران ضرر ميرساند يا منجر به كاهش عزت نفس يا محروميت، انتقام و ناراحتي ميشود. رايجترين حوزههاي بازداري عبارتند از:
الف: بازداري خشم و پرخاشگري
ب : بازداري هيجانهاي مثبت (خوشحالي، محبت، برانگيختگي جنسی، نشاط و شادابي)
ج : تأكيد شديد بر عقلانيت و حذف هيجان همراه آن
17- تنبيهگرايي:
كسي كه اين طرحواره را دارد باور دارد كه به خاطر اشتباهات و گناهان خود، بايد شديداً تنبيه شود. اين افراد معمولاً به سختي از اشتباهات خود و ديگران چشم پوشي ميكنند به اين دليل كه عيب و نقص ديگران را نميپذيرند و نميتوانند با آنها همدلي نمايند(همان منبع).
18- معيارهاي كمال گرايانه/ انتقاد بيش از حد از خود:
باور به اينكه شخص بايد براي رسيدن به معيارهاي دروني و افراطي درباره رفتار و عملكرد خود كوشش فراواني انجام دهد. كه اين عمل معمولاًبراي جلوگيري از انتقاد صورت ميگيرد. اين افراد اعتقاد دارند هر كاري كه انجام ميدهند ناقص است و بايد بيشتر تلاش كنند (یانگ و همکاران، 2003، ترجمهی حمیدپور و اندوز، 1392).
2-3-5 خصوصیات طرحوارههای ناسازگار اولیه:
الگوها یا درون مایههای عمیق و فراگیری هستند.
از خاطرات، هیجانها، شناختوارهها و احساسات بدنی تشکیل شدهاند.
در دوران کودکی یا نوجوانی شکل گرفتهاند.
در سیر زندگی تداوم دارند.
دربارهی خود و رابطه با دیگران هستند.
به شدت ناکارآمدند.
2-3-6 عملکردهای طرحوارههای ناسازگار اولیه:
1- تداوم طرحواره: تمام افکار، احساسها، و رفتارهایی را در بر میگیرد که به جای بهبود طرحواره، در نهایت باعث تقویت آن میشود. به عبارتی تمام پیشگوییهای خودکامبخش فرد.
2- بهبود طرحواره: از آن جایی که طرحواره، مجموعهای از خاطرات، هیجانها، احساسهای بدنی و شناختوارهها است، بهبود طرحواره به کاهش تمام این موارد مربوط میشود: شدت خاطرات مرتبط با طرحواره، فعال شدن هیجانی طرحواره، نیرومندی احساسهای بدنی و ناسازگاری شناختواره (یانگ و همکاران، 2003، ترجمهی حمید پور و اندوز، 1392).
2-3-7 سبکهای مقابلهای ناسازگار:
1- تسلیم طرحواره: وقتی بیماران، تسلیم طرحواره میشوند، به درست بودن آن گردن مینهند و هیچ وقت سعی نمیکنند با طرحواره بجنگند یا از آن اجتناب کنند، بلکه میپذیرند که طرحوارهها درست است.
2- اجتناب طرحواره: وقتی بیماران سبک مقابلهای اجتناب را به کار میبرند، سعی می کنند زندگی خود را طوری تنظیم کنند که طرحواره هیچ وقت فعال نشود. «آنها میکوشند با ناآگاهی زندگی کنند، انگار که اصلاً طرحوارهای ندارند. معمولاٌ از موقعیتهای برانگیزانندهی طرحواره، مثل روابط صمیمی یا چالشهای شغلی، اجتناب میکنند. اکثر این بیماران از تمام حوزههای زندگی که نسبت به آنها احساس آسیب پذیری میکنند، روبر میگرداند.
3- جبران افراطی طرحواره: وقتی بیماران، سبک مقابلهای جبران افراطی به کار میبرند، از طریق فکر، احساس، رفتار والدین بین فردی به گونهای با طرحواره میجنگد که انگار طرحوارهی متضادی دارند. آنها سعی میکنند تا حد ممکن با دوران کودکی خود یعنی زمان شکلگیری طرحوارهها، متفاوت باشند. اگر در دوران کودکی، احساس بیارزشی میکردهاند، بعداً در دوران بزرگسالی، تلاش میکنند افرادی کامل و بیعیب و نقص جلوه کنند. اگر در کودکی مطیع بودهاند، در بزرگسالی، رو در روی همه میایستند. اگر در دوران کودکی تحت کنترل دیگران بودهاند، در بزرگسالی، دیگران را کنترل میکنند یا به هیچ وجه حاضر به پذیرفتن نفوذ و تأثیر دیگران بر خود نیستند. اگر مورد بد رفتاری قرار گرفتهاند، با دیگران بد رفتاری میکنند. آنها به هنگام روبه رو شدن با طرحواره، دست به حملهی متقابل میزنند. در ظاهر، اعتماد به نفس زیادی دارند، ولی در باطن، هر لحظه نسبت به فعال شدن طرحواره، احسای تهدید میکنند (یانگ و همکاران، 2003، ترجمهی حمید پور و اندوز، 1392).
2-3-8 پاسخهای مقابلهای:
پاسخهای مقابلهای، راهبردها یا رفتارهای مشخصی هستند که از طریق سه سبک رفتاری (جبران افراطی، اجتناب و تسلیم) به منصهی ظهور میرسند. پاسخهای مقابلهای عبارتند از تمام پاسخهایی که در خزانهی رفتاری فرد در مقابل تهدید وجود دارند، به عبارتی تمام راههای بیهمتا و فرد ویژهای که بیماران از طریق آنها، جبران افراطی، تسلیم، و اجتناب را آشکار میسازند. وقتی فرد از روی عادت، پاسخهای مقابلهای خاصی را به کار میگیرد، پاسخهای مقابلهای به سبک مقابلهای گره میخورند. لذا سبک مقابلهای، یک صفت است و پاسخ مقابلهای، یک حالت. سبک مقابلهای، مجموعهای از پاسخهای مقابلهای است که فرد به طور ویژه، آنها را به منظور اجتناب، تسلیم و جبران افراطی طرحوارهها به کار میگیرد. پاسخ مقابلهای، رفتار خاصی است که فرد در یک لحظهی خاص و گذرا از خود نشان میدهد (یانگ و همکاران، 2003، ترجمهی حمید پور و اندوز، 1392).
2-3-9 ارتباط طرحوارههای ناسازگار اولیه با اختلال تنظیم هیجانی
طرحوارههای ناسازگار اولیه که موجب اختلالات هیجانی میشوند از طرحوارههای افراد عادی انعطاف پذیر تر، خشکتر و عینیترند (جانستون، دورای، کورتنی، بایلس، و اوکان، 2009). نظریههای شناختی در مورد اختلالهای هیجانی، نظیر نظریهی طرحواره بک (1999) بر این اصل مبتنی هستند که اختلالهای روانی با آشفتگی در تفکر همراه میباشند. به ویژه اضطراب و افسردگی که با افکار منفی خودکار و تحریف در تفسیر محرکها و رویدادها مشخص میشوند. تصور میشود که افکار منفی یا تفاسیر تحریف شده، از فعال شدن باورهای منفی انباشته شده در حافظه بلند مدت منشأ میگیرند.
2-5 تاریخچه و پیشینه تحقیق:
2-5-1 تحقیقات انجام شده در داخل ایران:
در پژوهشی که بیابانگرد (1381) با عنوان تحلیلی بر فراشناخت و شناخت بر روی دانشجویان انجام داد، نشان داد که بین طرحوارههای ناسازگار اولیه و اختلالات هیجانی و نقش فعال شدن طرحوارههای بد کنش در پردازش و تفسیر سوگیرانه اطلاعات رابطه وجود دارد.
در تحقیقی که بیرامی، اکبری، قاسمپور و عظیمی (1391) با عنوان بررسی حساسیت اضطرابی، فرانگرانی و مولفههای تنظیم هیجانی با نشانگان بالینی اضطراب اجتماعی و بهنجار بر روی 92 دانشجوی دانشگاه محقق اردبیلی، انجام داد نشان داد که دانشجویان دارای اختلال اجتماعی کمتر از دانشجویان بهنجار ارزیابی مجدد به عنوان یک راهبرد مثبت از تنظیم هیجانی استفاده میکنند.
در تحقیقی که شهامت (1389) با عنوان پیشبینی نشانههای سلامت عمومی بر اساس طرحوارههای ناسازگار اولیه بر روی 159 دانشجوی دانشگاه فردوسی مشهد انجام داد، نشان داد که این پژوهش به نقش واسطهای طرحوارهها در آسیب شناسی روانی صحه میگذارد.
درپژوهشی که یوسفنژاد و پیوستهگر(1390) با عنوان رابطه رضایت از زندگی و طرحوارههای ناسازگار اولیه بر روی 159 دانشجوی دانشگاه شهر بابل انجام دادند، نشان داد که بین طرحوارههای ناکارآمد اولیه و رضایت از زندگی در دانشجویان رابطه منفی وجود دارد.
در تحقیقی که (کاظمی، مطهری، و قربانی، 1390) با عنوان ارتباط بین طرحوارههای ناسازگار اولیه و حالات فراشناختی بر روی 100 دانشآموز مقطع راهنمایی و دبیرستان شهر اصفهان انجام دادند، نتایج حاصل از دادهها نشان داد که ضریب همبستگی بینشنگر رابطه منفی و معنیدار بین نمره کل متغیرهای طرحوارهها و حالات فراشناختی میباشد.
در پژوهشی که پیچاکلایی و همکاران (1391) با عنوان بررسی علل تداوم نشانگان بالینی شکست عاطفی دانشجویان با تأکید بر سبکهای دلبستگی و طرحوارههای ناسازگار اولیه بر روی 80 دانشجوی دانشگاه شهر تبریز انجام دادند. نتایج حاصل این بود که افراد ایمن، دوریگزین و دوسوگرا، راهبردهای کاملاً متفاوتی برای تنظیم هیجانها و پردازش اطلاعات هیجانی به کار می برند. آنهایی که سبک دلبستگی ایمن داشتند از آن دسته راهبردهای تنظیم هیجانی استفاده میکنند، که استرس را به حداقل رسانده و هیجانهای مثبت را بر میانگیزند. سبکهای دلبستگی ناایمن، دوریگزین و دوسوگرا از آن دسته راهبردهای تنظیم هیجانی سود میجویند که بر هیجانهای منفی تأکید دارند یا تجربههای هیجانی را سرکوب میکنند.
در تحقیقی که (حیدری، احتشامزاده، حلاجانی، 1389) با عنوان رابطه تنظیم هیجانی، فراشناخت، خوش بینی با اضطراب امتحان، برروی 440 دانشجوی علوم و تحقیقات خوزستان انجام دادند، نتایج تحلیل نشان داد که بین تنظیم هیجانی و اضطراب امتحان رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد.
در تحقیقی که (حیدری و اقبال، 1390) با عنوان رابطه دشواری در تنظیم هیجان، سبکهای دلبستگی و صمیمیت با رضایت زناشویی بر روی 180 زوج شرکت صنایع فولاد شهر اهواز انجام دادند، نتایج تحلیل نشان داد که بین دشواری در تنظیم هیجانی و رضایت زناشویی زوجین و سبک دلبستگی زوجین رابطه مثبت و معنیداری وجود دارد و نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون نیز حاکی از وجود رابطه چندگانه دشواری در تنظیم هیجان، سبک های دلبستگی و صمیمیت با رضایت زناشویی زوجین بود.
در تحقیقی که قاسمیپور، بهرامی احسان، قهرمانلونژاد و پورشریفی (1390) با عنوان اثر بخشی مصاحبه انگیزشی بر ارضاء نیازهای بنیادی روانشناختی در بیماران عمل باز عروق کرونر قلب بر روی163 نفر از بیماران مرکز قلب تهران انجام دادند، نتایج نشان داد که مصاحبه انگیزشی در ارضاء نیازهای بنیادی روانی بیماران عروق کرونر موثر است. ارضای این نیازها به کنترل بهتر عوامل خطر بیماری قلبی عروقی کمک میکند. به نظر میرسد افسردگی بیماران عروق کرونر قلب مانع ارضاء نیاز شایستگی میشود. بنابراین افسردگی باعث احساس شایستگی آنان در کنترل عوامل خطر قلبی عروقی خواهد کرد.
2-5-2 تحقیقات انجام شده در خارج از ایران:
در تحقیقی که نیلسون (2012) با عنوان طرحوارههای ناسازگار اولیه و اختلال عملکرد در بیماران مبتلا به دوقطبی انجام داد، نتایج نشان داد که طرحوارههای، انزوای اجتماعی، عدم دستیابی به وابستگی، آسیب پذیری در برابر بیماری، مهار اجتماعی، خودکنترلی ناکافی و بدبینی با مدت بهبودی اختلال دوقطبی رابطه دارد.
در تحقیقی که کمرا و کلویت ( 2012) با عنوان طرحوارههای ناسازگار اولیه مدیران و تأثیر آنان در موقعیت استرس زا و افزایش اضطراب و افسردگی در دانشجویان دانشگاه، انجام دادند، نشان داد که حضور طرحوارهها به منزله یک آسیب پذیری عامل برای هر دو عامل افسردگی و اضطراب است. و این اثر با جنس تعدیل میشود.
تحقیقات وانگ، هالورسن، ایزمان و واترلو (2010) نشان داد که افراد معتاد در مقایسه با جمعیت غیر معتاد آسیبهای روانی و طرحوارههای دستهی بریدگی و طرد به میزان زیادی در افراد معتاد بروز مینماید.
در تحقیقی که برومت(2007) انجام داد نشان داد که افرادی که طرحواره های نقص و وابستگی و تکانشی دارند به احتمال بیشتری به سمت مصرف مواد میروند.
تحقیقات پتروسلی (2001) نشان داد که حدود 76 درصد واریانس آسیبهای شخصیتی و اعتیاد را طرحواره محرومیت هیجانی، وابستگی/ بی کفایتی، استحقاق/ بزرگ منشی، خودتحول نیافته/ گرفتار و شکست، تبیین میکنند. وی نشان داد که این طرحوارهها، 60 درصد نمونههایی که آسیب شخصیتی دارند را درست پیشبینی میکنند.
تحقیقات بامبر و مک ماهان (2008) نشان داد طرحوارهها پیشبینی کننده سطوح بالای فرسودگی شغلی و آسیبهای روانپزشکی هستند.
ولبورن (2002) در تحقیق خود به مطالعه طرحوارهها بر روی یک جمعیت 196 نفری در یک بیمارستان روانپزشکی پرداخت نتایج نشان داد که طرحوارهها، قویترین پیشبینی کنندههای علائم روانی نظیر اضطراب، افسردگی، پارانوئید و سوء مصرف مواد میباشند.
لیم و وانگ ( 2009) در پژوهشی نتیجهگیری کردند که ارضاء نیاز به استقلال، نقش تعیین کنندهای در تنظیم رفتار دارد. همچنین استقلال با فعالیت فیزیکی ارتباط مثبت دارد.
استاندیج، دودا و نتومانیس (2003) نتیجهگیری کردند که بین جهتگیری پیشرفت مبتنی بر تکلیف ارضا نیازهای اساسی، استقلال رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
در تحقیقی که سارازین، گویلت و کری (2001) انجام دادند نشان دادند که نیاز به استقلال و نیاز به تعلق و وابستگی با جهتگیری پیشرفت مبتنی بر خود، همبستگی منفی و معناداری دارد.
دانهام(2008) در تحقیق خود به مطالعه اختلال در تنظیم هیجانی و تأثیر آن بر رضایت زناشویی و فرآیند صمیمیت بر روی 132 زوج آمریکایی و آفریقایی تبار پرداخت. تحقیقات نشان داد که هم در زنان و هم در مردان اختلال در تنظیم هیجانی با رضایت زناشویی و صمیمیت ایمن رابطه منفی داشت. همچنین نتایج حاکی از آن بود که صمیمیت ایمن، رضایت زناشویی و مهارتهای هیجانی را میانجیگری میکند.
در پژوهشی که یلسا و شریلان (2003) با عنوان اختلال در تنظیم هیجانی و رضایت زناشویی بر روی 66 زوج مورد مطالعه قرار دادند. نتایج رگرسیون نشان داد که هم در زنان و هم در مردان اختلال تنظیم هیجانی با رضایت زناشویی رابطه منفی داشت.
کربی (2007) پژوهشی را با هدف تأثیر درمان اختلال تنظیم هیجانی بر رضایت زناشویی بر روی 10 زوج انجام داد. نتایج نشان دادکه درمان اختلال تنظیم هیجانی، تأثیر قابل ملاحظهای در مرحلههای مختلف داشت که شامل: تنظیم هیجان و افزایش رضایت زناشویی و افزایش اعتماد در توانایی تنظیم هیجانی زوجین بود.
منابع فارسی:
آقا یوسفی، علیرضاو شریف، نسیم. (1390). بررسی رابطه حس انسجام و هوش هیجانی دانشجویان دانشگاه آزاد تهران. مطالعات روانشناختی.دوره 7، 13، 73-51.
آهی، قاسم. (1384). هنجاریابی فرم کوتاه پرسشنامه طرحواره یانگ بین دانشجویان دانشگاه تهران. پایاننامه کارشناسی ارشد. دانشگاه علامه طباطبایی.
امامی نائینی، نسرین. (1385). مهارت مقابله با هیجانات. تهران: انتشارات وزارت فرهنگو ارشاد اسلامی.
امانی، احمد، کشاورز افشار، حسین، اسفندیاری، حجت، بازوند، فاطمه، و عبدالهی، نرمین. (1390). تعیین رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه با سبک های هویت در دانش آموزان. فصلنامه علوم رفتاری.1، 82-7.
امیدی، عبدالله و یعقوبی، حمید. (1390). راهنمای تنظیم هیجانی.تهران: انتشارات جهاد دانشگاهی واحد شهید بهشتی.
امیری پیچا کلایی، حمید، خانجانی، زینب، پور شریفی، حمید، عظیمی، زینب، فهیمی، صمد، اکبری، ابراهیم، محمود علیلو، مجید،وقاسمپور، عبدالله.(1391). بررسی مقدماتی علل تداوم نشانگان بالینی شکست عاطفی دانشجویان با تأکید بر سبک های دلبستگی و طرحوارههای ناسازگار اولیه. فصلنامه اندیشه و رفتار. 23، 28-22.
امینیان، مریم. (1388). رابطه تنظیم هیجانی رخدادهای منفی زندگی و تصویر از بدن با اختلالات تغذیه در زنان و دختران شهر اهواز. پایان نامه کارشناسی ارشدمنتشر نشده. دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز.
براندن، ن. (1380). روانشناسی عزت نفس (ترجمهی مهدی قراچه داغی). تهران: نخستین. (2001)
بیابانگرد، اسماعیل. (1381). تحلیلی بر فراشناخت و شناخت درمانی. فصلنامه تازههای علوم شناختی4،28-22.
بیرامی، منصور، فهیمی، صمد، اکبری، ابراهیم، و امیری پیچا کلایی، حمید. (1390). بررسی حساسیت اضطرابی فرافکنی و مولفههای تنظیم هیجانی با نشانگان بالینی اضطراب اجتماعی و بهنجار دانشجویان. فصلنامه مطالعات روانشناسی بالینی. دانشگاه تبریز. 8،68-43.
حیدری، علیرضا و اقبال، فرشته. (1390). رابطه دشواری در تنظیم هیجان، سبکهای دلبستگی و صمیمیت با رضایت زناشویی در زوجین صنایع فولاد شهر اهواز. فصلنامه یافتههای نو در روانشناسی. 18، 131-114.
حیدری، علیرضا، احتشامزاد، پروین، و حلاجانی، فاطمه. (1389). رابطه تنظیم هیجانی فراشناخت و خوشبینی با اضطراب امتحان دانشجویان. فصلنامه یافتههای نو در روانشناسی. 11،18-7 .
ریسو، ل. دوتویت، پ. استین، دان. و یانگ، ج. (1390). طرحوارههای شناختی و باورهای مرکزی در مشکلات روانشناختی. چاپ اول، (ترجمهی حسن یعقوبی، رحیم یوسفی، و مسعود قربانعلی پور). تبریز: انتشارات دانشگاه تبریز. (2007).
ریو، م. ج. (1390) . انگیزش و هیجان.چاپ چهارم، (ترجمهی یحیی سید محمدی). تهران: نشر ویرایش. (2005).
شعاری نژاد، علی اکبر. (1388). روانشناسی رشد. تهرات: اطلاعات.
شولتز، د. و شولتز، ا. س. (1391). نظریههای شخصیت. چاپ ششم، (ترجمهی یحیی سید محمدی). تهران: نشر ویرایش. (2005).
شهامت، فاطمه. (1389). پیش بینی نشانههای سلامت عمومی بر اساس طرحواره های ناسازگار اولیه. فصلنامه روانشناسی دانشگاه شیراز.20، 32-26.
عبدی، سلمان، باباپور خیرالدین، جلیل، و فتحی، حیدری (1389). رابطه سبکهای تنظیم هیجانی شناختی و سلامت عمومی دانشجویان. مجله علمی پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی ارتش جمهوری اسلامی ایران.7، 258-246.
عسگری، پرویز و روشنی، خدیجه. (1391). مقایسه هوش فرهنگی، هوش هیجانی، سازگاری فردی- اجتماعی دانشجویان زن و مرد دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز. فصلنانه علمی پژوهشی زن و فرهنگ.3، 12، 63-49.
فتحی، آیت اله، رضاپور، یوسف، و یاقوتیآذر، شهرام. (1389). تعیین رابطه نیازهای بنیادی و حمایت اجتماعی با سازگاری اجتماعی در دانش آموزان دختر و پسر. فصلنامه مطالعات امنیت اجتماعی. 131-146.
قاسمیپور، یداله، بهرامی احسان، هادی، قهرمانلونژاد، سمیه، و پورشریفی، حمید. (1390). اثر بخشی مصاحبه انگیزشی بر ارضا نیازهای بنیادی روانشناختی در بیماران عمل باز عروق کرونر قلب. مجله روانشناسی بالینی. سال سوم، 2. 53-41.
قربانی، نیما. (1383). بازنگری در معنایی خودشناسی. معاونت پژوهشی دانشگاه تهران.
کاظمی، حمید، مطهری، سارا، و قربانی، مریم. (1390). بررسی ارتباط بین طرحواره های ناسازگار اولیه و حالات فراشناختی در دانش آموزان شهر اصفهان. مجموعه مقالات همایش ملی یافته های علوم شناختی در تعلیم و تربیت دانشگاه فردوسی مشهد.
کریمی، یوسف. (1392). روانشناسی شخصیت.چاپ هجدهم. تهران: نشر ویرایش.
ملایی، عین اله، آسایش، حمید، تقویکیش، بهزاد، و قربانی، مصطفی. (1390). تفاوت جنسیتی و هوش هیجانی در دانشگاه علوم پزشکی گلستان، مجله علمی دانشکده پرستاری و مامایی بویه گرگان. دوره هفتم، شماره 2، 34-30.
هالجین، ر. پ. و ویتبورن، س.ک. (1391). آسیب شناسی روانی دیدگاههای بالینی دربارهی اختلالهای روانی.چاپ یازدهم، (ترجمهی یحیی سید محمدی). تهران: نشر روان. (2003).
یانگ، جی. کلوسکو، ژ. و ویشار، م. (1392). طرحواره درمانی. چاپ دوم، (ترجمهی حسن حمید پور و زهرا اندوز). تهران: ارجمند. (2003).
یاوری، امیرحسین. (1391). طراحی و آزمودن مدلی از متغیرهای نوروپسیکوپاتولوژیکی، هیجانی و رفتاری به عنوان پیشآیندهای افسردگی در بیماران مبتلا به مولتیپلاسکلروزیس (MS). پایاننامه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی دانشگاه شیراز.
یوسفنژاد، مائده و پیوستهگر، مهرانگیز. (1390). رابطه رضایت از از زندگی و طرحواره های ناسازگار اولیه در دانشجویان دانشگاه بابل. فصلنامه دانش و پژوهش در روانشناسی کاربردی. 20، 64-56.
English Refernces
Adeyemo ,DA (2008). Demographic Characteristics and Emotional Intelligence Among Workers in Some Selected Organisations in Oyo State, Nigeria.Vision- The Journal of Business Perspective, 12(1): 43-48.
Aldao, A. Nolen-Hoeksema, S. and Schweizer, S. (2010). Emotion-Regulation Strategies Across Psychopathology: A Meta-Analytic Review. Clinical Psychology Review. 30, (2), 217–237.
Bamber M, McMahon R. (2008). Danger-early maladaptiveschemas at work!: The role of early maladaptiveschemas in career choice and the development ofoccupational stress in health workers. Clin PsycholPsychother; 15(2): 96-112.
Baranoff, J.,& Oeil, T. (2007). Young Schema Questionnaire: Review of Psychometric and Measurement Issues, Australian Journal of Psychology, Vol. 59, No. 2, 78-86.
Bauer, Johannes; Mulder, Regina H. (2006). Upward feedback and its contribution toemployees’ feeling of self determination. Journal of Workplace Learning Vol. 18 No.7/8, 508-521.
Baumeister R, Leary MR(1995). The need to belong:Desire for interpersonal attachments as afundamental humanHarlow HF. The nature of love. Am Psychol (13): 673-685.
Beck, A. T. (1967). Depression: Causes and treatment. Philadelphia, Pennsylvania: University of Pennsylvania Press.
Beck, A. T. (1991). Cognitive therapy: A 30-year retrospective.American Psychologist, 46, 368 - 375.
Berenbaum, H., Raghavan, C., Le, H., Vernon, L. L., & Gomez, J. J. (2003). Disturbances in emotion. In D.Kahneman, E. Diener, & N. Schwarz (Eds.), Understanding Quality of Life: Scientific Perspectives on Enjoymentand Suffering(pp. 267-287). New York: Russell Sage.
Berking, M., Orth, U., Wupperman, P., Meier, L. L., & Caspar, F. (2008). Prospective effects of emotion regulationskills on emotional adjustment. J Couns Psychol., 55: 485-494.
Blanchard, C. M., Amiot ,C. E., Perreault ،S., Vallerand, R. J., Provencher, p. (2009) Cohesivenesscoach,s interpersonal style and psychological needs: Their effects on self-determination andathletes subjective well-being, Journal of Counseling Psychology, 52, 591-601.
Bowlby J.(1958). The nature of a child’s tie to hismother. Int J Psychoanal. (99): 265-272.
Brummett BR, Wade J, Rivera-Mindt M, Cecero J. (2007).Attachment style, early maladaptive schemas,coping self-efficacy, therapy alliance and their influence on addiction severity in methadanemaintenancetreatment. Fordbam University, College of psychology,: 18-82.
Carver. S. C. and Scheir, M. F. (1992), Perspective on Personality. Allyn and Bacon.challenge appraisal. Journal of Personality and SocialPsychology, 73, 63-72.
Chen, K& ،. Chung. J, (2010). Motivation in online learning:Testing a modelof self-determinatiotheory. Computers in Human Behavior26, 741–752.
Coutinho, J., Ribeiro, E., Ferreirinha, R., & Dias, P. (2010). The Portuguese version of the Difficulties in Emotion Regulation Scale and its relationship with psychopathological symptoms. Rev Psiq Clin Journal, 37(4),145-151
David, L., Van Rooy, A. A. & Chockalingam, V. (2004). Group differences in emotional intelligence scores: theoretical and practical implications.Personality and Individual Differences, 38 (3), 689-700.
Deci, E. L., & Ryan, R. M. (2000). The “What” and “Why”of goal pursuits: Human needs and the self-determination.
Dunham, S. M. (2008). Emotional skillfulness in African American marriage: intimate safety as a mediator of the relationship between emotional skillfulness and marital satisfaction.Dissertation of Doctor of Philosophy, University of Akron.self-determination of behavior. Psychological Inquiry, 11, 227-268.
Eccles, J. S., & Roeser, R. W. (2011). Schools as developmental contexts during adolescence. Journal of Research on Adolescence, 21، 225–241.
Fehr, B., & Russell, A. (1984). Concept of emotion viewed from a prototype perspective. Journalof Experimental Psychology: General, 113(3), 464 – 486.
Fosca, G.M., (2008). Beyond the Parent-child Dyad: Testing Family SystemsInfluences on Children,s Emotion Regulation, Doctoral Dissertation ofPhilosophy, Marquette University, Milwauke, Wiscansin.
Gagne, Marylene; Deci, Edward L. (2005). Self-determination theory and work Motivation. Journal of Organizational Behavior26, 331–362.
Garnefski N, Kraaij V, van Etten M(2005) Specificity of relations between adolescents’ cognitive emotion regulation strategies and internalizing and externalizing psychopathology. J Adoles28 ،619–631.
Garnefski, N., & Kraaij, V. (2009). Cognitive emotion regulation questionnaire-development of a short18- item version (CERQ-short). Pers Individ Dif, 41: 1045-1053.
Garnefski, N., Kraaij, V., & van Etten, M. (2005). Specificity of relations between adolescents’ cognitive emotion regulation strategies and Internalizing and Externalizing psychopathology.Journal of Adolescence, 28, 619-631.
Ghorbani, N. & Watson, P. J. (2004). Two facets of selfknowledge,big five؛ and promotion among Iranianmanagers. Journal of social behavior and personality:An International Journal, 32, 769-776
Golman, D. (1998). Working with emotional intelligence. Newyork. Bantambook.
Gratz, K. L., & Roemer, L. (2004). Multidimensional assessment of emotion regulation and dysregulation:Development, factor structure, and initial validation of the difficulties in emotion regulation scale. Journal of - Psychopathology Behavior Assessment ,26, 41-54
Gross, J. J. (2001). Emotion regulation in adulthood: timing is everything. Curr Dir Psychol Sci, 10: 214-219.
Gross, J. J. (2007). (Ed.). Handbook of emotionregulation. New York: Guilford Press.
Gross, J. J., & John, O. P. (2003). Individual difference in two emotion regulation processes: Implicationsfor affect, relationships, and well-being. Journal of Personality and Social Psychology, 85: 348-362.
Gross, J.J. (1998). The emerging field of emotion regulation: An integrative review. Review ofGeneral Psychology,2,271-299.
Gross, J.J. (1999). Emotion Regulation: Past, Present, Future. Cognition &Emotion, 13, 551- 573.
Gross, J.J. (2002). Emotion regulation. In: L. Feldman- Barrett & P. Salovey (Eds.), The wisdom infeeling. New York: The Guilford Press, 297-318.
Gross, J.J., & Thompson, R.A., (2007). Emotional Regulation; ConceptualFoundations. New York: Guilford Press.
Guardia, G. J. Deci, E. L., & Ryan, R. M. (2000). Withinperson variation in security of attachment: A self theory perspective on attachment, Need Fulfillment and wellbeing Journal of personality and social psychology, 79, 367-384.
Harvey, V S., & Retter, K. (2002). Variations by gender between children and adolescents on the four basic psychological needs. Intemational Journal ofReality Therapy, 21(2): 33-36.
Hawang, J.E. (2006). A processing model of emotion regulation in sights from the attachment system.Doctoral dissertation of philosophy, College of arts and Sciences Georgia State University.
Heider, D., Matschinger, H., Bernert, S., Alonso, J.,Brugha, T. S., Bruffaerts, R., de Girolamo, G., Dietrich,S., & Angermeyer, M. C. (2008). Adverse parenting asa risk factor in theoccurrence of anxiety disorders.Social Psychiatry and Psychiatric Epidemiology, 43(4),266272.
Hamidpour, H. (2011). The efficacy of schema therapy in treating women's generalized anxiety disorder. Journal of Iranian Psychiatry and Clinical Psychology, 4, 420-43. (Persian)
Jacobsen, B. (2008).Intarvention to existential psychology: A psychology for the uniquehuman being and its application intherapy. England:Wiely.
Jocobs, M., Snow, J., Geraci, M., Vythilingam, M., Blair, R. J. R., ., Charney, D. S.,Pine, D. S., & Balir, K. S. (2008). Association between level of emotionalintelligence and severity of anxiety in generalized social phobia. Journal of AnxietyDisorders. 22, 1487–1495.
Johnston, M., & Finney, S.(2010) Measuring basic needs satisfaction: evaluating previous andconducting new psychometric evaluations of the basic needs satisfaction in general scale.Psychology of Export and Exercis, 11, 91-99.
Johnston. C., Dorahy. M. J., Courtney. D., Bayles. T. & O'Kane. M. (2009). Dysfunctional schema modes, childhood trauma and dissociation in borderline personality disorder. J Behav Ther Exp Psychiatry, 40، 248-255.
Kirby, Js. (2007). Treating emotion Dysregulation in a couples context: a Pilot sudy of a couples skills Groupintervention. Journal of marital and family Therapy, 33(3), 375-391.
LaBar, K. S. (2010). Emotion–Cognition Interactions. Encyclopedia of Behavioral Neuroscience,469-476.
Lazarus, R. S. (1991b). Progress on a cognitive- motivational-relational theory ofemotion. American Psychologist, 46, 819- 834.
Mayer. J.D.، Caruso، D.R.،& Salovey، P. (1999). Emotional intelligence meets traditional standards for intelligence, Intelligence، 27، 267-298.
Mehsen,m.y.,vidik,A, somerlund.b,& Zachariae.R. (2005). Age and gender difference in negative affect-is there a role ror emotion regulation. Personality and individual difference,8, 1935-1946.
Mennin, D. S., & Farach, F. J. (2007). Emotionand evolving treatments for adultpsychopathology. Clinical Psychology: Scienceand Practice, 14, 329-352.
Muhonen, T., & Torkelson, E .(2004). Work locus of control and its relationship to health and job satisfaction from a gender perspective. Stress and health, 20,21-28
Nolen- Hoeksema, s& Aldao, A.(2011). Gender and age difference in emotion regulation starategies and their relationship to defressive symftoms. . Personality and individual differenc, 6, 704-708.
Nordahl, H. M., Holthe, H., & Haugum, J. A. (2005). Early maladaptive schemas in patients with or without personality disorders: does schema modification predict symptomatic relief? Clinical Psychology and Psychotherapy, 12, 142-149.
Ntoumanis, N. (2001). “A self-determination approach to the understanding of motivation in physical education”, British Journal of Educational Psychology, 71(2): 225–242.
Pascal, A., Christine, A., & Jean, L. (2008). Development and validation of the Cognitive Inventory ofSubjective Distress. International Journal of Geriatric Psychiatry; 23: 1175-1182.
Pekrun, R., Goatz, T., & Perry, R.P., (2005). Achievement EmotionsQuestionnaire (AEQ), User, s Mannal, Mannal Version 2005.
Pellitteri, J. (2009). The relationship between emotional intelligence and ego defensemechanisms.Journal of Psychology, 136(2), 182-194.
Petrocelli JV, Glaser BA, Calhoun GB and CampbellLF )2001(. Cognitive schemas asmediating variables of therelationship between the self-defeating personality anddepression. J Psychopathol Behav Assessment;23(3): 183-191.
Pintrich,p.R.,&Schunk,D.H.(2009).Motivation and Education, Theory ,Research. Journal of Educational Research,14,123-141.
Reeve, J., Nix, G., & Hamm, D. (2003). The experience of self-determination in intrinsic motivation and the conundrum of choice. Journal of Educational Psychology, 95, 375-392.
Rijkeboer, M.M., & de Boo, G.M. (2009). Early maladaptive schemas in children: Development and validation of the schema inventory for children. Journal of Consulting and Clinical Psychology, 41، 102-109.
Roca, Juan Carlos; Gagne, Marylene (2008). Understanding e-learning continuanceintention in the workplace: A self-determination theory perspective. Computers inHuman Behavior24, 1585–1604.
Ryan, R. M., Koestner, R., & Deci, E. L. (1991). Ego-involved persistence: When free-choice behavior is not intrinsically motivated. Motivation and Emotion, 15, 185-205.
Saklofsake, DH.,Austin, E.J. , Rohr, B.A. , & Andrews,J. (2007). Personality, emotional intelligence and exercise. Journal of Health Psychology, 12 (6).
Sarrazin, P.; Guillet, S.; &Cury, F. (2001). “The effect of coach's task and ego-involving climate on the changes of perceived competence relatedness, and autonomy among girl handballers”.European Journal of Sport Science, 1(1): 1–9Satisfaction from a gender perspective. Stress and Health, 20,21-28.
Scherer, K. R. (1984). On the nature and function of emotion:A component process approach. In K.R. Scherer & P.Ekman (Eds.), Approaches to emotion (pp. 293-318).
Schutte، N.S.، Malou، J.M.، Thorsteinsson، E.B.، Bhullar، N.،& Rooke، S.E. (2007). Ameta-anaylitic investigation of the relationship between emotional intelligence andhealth. Personality and Individual Differences، 42، 921-933.
Schutz, P. A., Benson, J., & Decuir-Gunby, J. T. (2008). Approach/ avoidance motives, test emotions, and emotional regulation related to testing. Journal of Anxiety, stress and coping, 21 ،263 – 281.
Shaikholeslami, R., Khayyer, M. (2006) Intrinsic motivation, Extrinsic motivation, and learningEnglish as a foreign language. Psychological Reports, 99, 813-818.
Sheldon KM, Elliot AJ, Kim Y, Kasser, T) 2001(.What is satisfying about satisfying events? Testing10 candidate psychological needs. J Personality andSoc Psychol.; 80(2): 325-339.
Sheldon, K. M., Ryan, R. M.,& Reis, H. T. (1996). Whatmakes for a good day? Competence and autonomy inthe day and in the person. Personality and SocialPsychology Bulletin,22,1270-1279.
Shutte, N. C., Malnuff, J. M., Thorsteinsson, E. B., Bhullar, N., & Rooke, S. E. (2007). A meta-analytic investigation of the relationship between emotional intelligence and health. Personality and Individual Differences, 42, 921-933.
Standage, M.; Duda, J.L.; & Ntoumanis, N. (2003). “A model of contextual motivation in physical education: Using constructs from selfdetermination and achievement goal theories to predict physical activity intentions”. Journal of Educational Psychology, 95(1): 97–110.
Thimm, (2010). Mediation of Early Maladaptive Schemas between Perceptions of Pparental Rearing Style and Personality DisorderSymptoms, J. Behav, Ther., & Exp. Psychiat, 41، 52-59.
Thompson,R,A.(1994) .Emotion regulation :A theme in search of definition .In N.A.Fox (ed),TheDevelopment Of Emotion Regulation Biological And Behavioral Considerations (pp.25-52).Chicago:The University Of ChicagoPress.
Tomaka, J., Blascovich, J., Kibler, J., & Ernest, J. M. (1997).Cognitive and physiological antecedents of threat and trends and ecological interactions. Mar Ecol Prog Ser 303: 1–29.
Trinidad, D.R., Jahnsone, C.A. (2000). The association between emotional intelligence andearly adolescent tobacco and alcohol use. Personality and individual Differences, 32, 95-105.
Urdan, T. & Schoenfelder, E.(2006). Classroom effects on studentmotivation: Goal structures, social relationship, and competence beliefs.Journal of School Psychology, 44, 331-349.
Vimz, B. & pina, w. (2010). The assessment of emotion regulation: Improving construct validily in research on psychopathology in Yoth. Journal of psycholosical Behaviour assessment, published online. 10،169-178.
Wang CEA, Halvorsen M, Eisemann M,Waterloo K. (2010) Stability of dysfunctionalattitudes and early maladaptive schemas: A9-year follow-up study of clinicallydepressed subjects. Journal of BehaviorTherapy and Experimental Psychiatry;41(4): 389–396.
Wei, M., Shaffer, P. A., Young, S. K., & Zakalik, R. A. (2005) Adult attachment, shame, depression,and loneliness: the mediation role of basic psychological needs satisfaction, Journal ofCounseling Psychology, 4, 591-601.
Waller, G., Meyer, C., Ohanion, V. (2001). Psychometric properties of the long and short versions of theyoung schema questionnaire: core beliefs among bulimic and comparison woman, CognitiveTherapy and Research, 25(2), 137-147.
Welburn, K., Coristine, M., Dagg, P., Pontefract, A., & Jordan, S. (2002). TheSchema Questionnaire - Short Form: Factor Analysis and Relationship BetweenSchemas and Symptoms. Cognitive Therapy and Research, 26 (4): 519-530.
White, R. W. (1959). Motivation reconsidered: The concept ofcompetence. Psychological Review, 66, 297-333.
Yelsma, P., & Sherilyn, M. (2003). An Examination of Couples' Difficulties With Emotional Expressiveness andTheir Marital Satisfaction. Journal of family communication,3(1),41-62.
Yoo, S. H., Matsumoto, D., & LeRoux, J. A. (2006). The influence of emotion recognition and emotionregulation on intercultural adjustment. Int J Intercult Relat, 30: 345-363.
Young JE, Klosko JS, Weishaar ME. (2003) .Schema therapy: A practitioner"s guide. A Division of Guilford Publications, Inc.
Young, J. E. (1990). Cognitive therapy for personality disorders: A schema-focused approach. Sarasota, FL: Professional Resource Press.
Young, J. E. (1999). Cognitive therapy for personality disorders: A schema-focused approach(rev.ed.). Sarasota, FL: Professional Resources Press.
Zhang, D. H., & He, H. L. (2010) Personality traits and life satisfaction: A Chinese case study. Social behaviour and Personality, 38(8), 1119-1122.