مباني نظري و پيشينه پژوهش ویژگیهای شخصیتی (docx) 29 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 29 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
پنج عامل بزرگ شخصیت
ریشههای تاریخی الگوی پنج عاملی در صفات شخصیت
نقطه ابتدایی برای طبقهبندی صفات، کلمات زبان عامیانه در توصیف شخصیت است. در آغاز کیلچز (1926)، بامگارتن (1943)، آلپورت و ادوبرت (1936) روان شناسان مختلفی بودند که از زبان عامیانه به عنوان منبعی برای تنظیم یک طبقهبندی علمی از صفات شخصیت استفاده کردند. آلپورت و ادوبرت (1936) یک مطالعه لغوی مربوط به شخصیت را در«فرهنگ بینالمللی وبستر» انجام دادند. آنها کلیه لغاتی را جمعآوری کردند که میتوانست برای«تمیز و تشخیص رفتار یک فرد از دیگران به کار رود». نتیجه این کار 17953 واژه بود که حدود 5/4 درصد کل کلمات فرهنگ فوق الذکر را شامل میشد. آلپورت و ادوبرت در این فکر بودند که این هزاران صفت شخصیت را در یک طبقهبندی رضایتبخش سازماندهی کنند که مورد استفاده روانشناسان در شغلشان برای درازمدت قرار گیرد. این موضوع، روانشناسان شخصیت را در بیش از 70 سال به خود مشغول کرده است (آلپورت و ادوبرت، 1936).
آلپورت و ادوبرت (1936) سعی کردند فهرستی را که گردآوری کرده بودند به نظم درآورند. آلپورت و ادوبرت چهار طبقه اصلی را شناسایی کردند:
اولین طبقه شامل گرایشهای شخصیتی و کلی– شیوههای باثبات و پایدار سازگاری فرد با محیطش (مانند اجتماعی بودن، پرخاشگری و ترسویی) میشود.
دومین طبقه شامل حالات، خلق و فعالیتهای زودگذر (مانند ترس ، شادی و سرافرازی) میشود.
سومین طبقه تا حد زیادی در برگیرنده قضاوتهای ارزشی درباره رفتار و آبروی شخصی (مانند عالی – لایق تقدیر، عصبانی) میشود.
آخرین طبقه شامل ویژگیهای جسمی– تواناییها و استعدادها و سایر اصطلاحاتی که این معادله بیانگر آن است که جنبههای توصیفی شخصیت حاصل آثار متقابل محیط و فطرت آدمی بر یکدیگر است (کریمی،1374). آیزنک سهم عوامل زیستی و ارثی را در خصوصیات شخصیتی 3/2 عوامل محیطی میداند. البته آیزنک عقیده دارد آنچه از طریق توارث تعیین میشود آمادگی برای کاری با رفتاری در موقعیت خاصی است (فدایی دولت، 1389).
2- 2- 1- 2- مفهوم شخصیت، تعاریف و گستره آن
مفهوم شخصیت در روانشناسی یک مفهوم رایج و معمول و درعینحال پیچیده است. کاربرد عامیانه شخصیت به حد یک مفهوم مطلوب در دیدگاه فرد تنزل یافته است. در حالی که مفهوم علمی آن به طوری مورد مناقشه است که تمام تعاریف شخصیت سعی دارند نارسایی مفهوم آن را جبران کند(فدایی دولت، 1389). تنوع نظرات در حیطه شخصیت به حدی گسترده است که تعاریف بسیار زیادی از شخصیت ارائه شده است. هر انسان آمیزهای از سه ویژگی نوعی، فرهنگی و فردی را در خود دارد و مجموعاّ کلیت منحصربهفردی را تشکیل میدهد که مورد توجه و امعان نظر روانشناسی شخصیت است. کلیت مفهوم و به همین لحاظ پیچیدگی آن، موجب شده است که واژه شخصیت به شیوههای مختلفی تعریف شود. آلپورت دراینباره به گردآوری و ذکر پنجاه تعریف متفاوت پرداخته است. این تفاوتها طبعاً به اصل موضوع شخصیت مربوط نیست بلکه به مفهومی ارتباط دارد که از آن ساختهاند. برخی به جنبههای بیوشیمیایی و فیزیولوژیکی شخصیت، برخی به عکسالعملهای رفتاری و رفتارهای مشهود برخی به فرآیندهای ناهشیار رفتار آدمی و برخی به ارتباطهای متقابل افراد با یکدیگر و نقشهایی که در جامعه بازی میکنند توجه نموده و شخصیت را بر همان مبنا تعریف کردهاند. بنابراین دامنه تعاریف از فرآیند درونی ارگانیسم تا رفتارهای مشهود ناشی از تعامل افراد در نوسان است. اما شخصیت در مفهوم کلی خود باید شامل، قواعد مربوط به کنشهای منحصربهفرد افراد و قواعد مشترک بین آنها، جنبههای پایدار و تغییرناپذیر کنش انسان و جنبه ناپایدار و تغییرپذیر آن، جنبه شناختی(فرایندهای تفکر)، جنبههای عاطفی(هیجانات) و جنبههای رفتاری فرد باشد. همین امر موجب میشود که ارائه تعریف جامعی که مورد توافق همه اندیشمندان در زمینه روانشناسی شخصیت باشد غیرممکن میشود (فدایی دولت، 1389).
موضوع شخصیت به بیانی بسیار ساده، همان انسان واقعی است با همان وضعی که در خیابان، یا در کار یا هنگام فراغت دارد. پس، از نظر ما شخصیت یک کلیت روانشناختی است که انسان خاصی را مشخص میسازد. در نتیجه یک مفهوم انتزاعی نیست بلکه تجلی همین موجود زندهای است که ما او را از بیرون مینگریم و از درون او را حس میکنیم. نگرش و حس کردنی که در مورد افراد متفاوت است پس روانشناسی در بحث شخصیت همواره تفاوتهای فردی را مد نظر دارد و هدف آن تعریف هرچه صحیحتر این تفاوتها و تعیین آنهاست. وقتی مفهوم شخصیت به معنای وسیع مورد نظر باشد، طبعاً مفاهیم خوی، مزاج و استعداد را که مبیین سه جنبه خاص هستند را در بر میگیرد. اصولاّ درباره هر عملی میتوان از خود، سه سؤال کرد. با آن که ممکن است هر یک از این سؤالها نسبت به سؤالهای دیگر از اهمیت بیشتری برخوردار باشد.
میتوان به ابزارها یا مکانیزم هایی که در یک عمل به کار میافتند دست یافت . میتوان نسبت به طرز گسترش آن عمل و جنبه نیرو دهی آن، پویایی صوری آن، سرعت، نظم و شدت آن توجه داشت بالاخره میتوان درباره معنای آن عمل از جهت مبنایی که دارد یا هدفی که دنبال میکند از خود سؤال کرد (مای لی، 1993).
پس به این نحو میتوان درباره سؤال اول با اصطلاح یا لفظ استعداد، درباره سؤال دوم با اصطلاح یا لفظ مزاج و درباره سؤال سوم با کلمه انگیزش پاسخ داد (مای لی، 1993).
پیش از آنکه اصطلاح انگیزش رواج یابد هر چیزی را که در شخصیت به استعداد مربوط نبود و به مزاج تعلق نداشت، با لفظ خوی یا منش مشخص میکردند. افزون بر این، همه با این نکته نسبتاّ موافقاند که قسمت مزاج، بنا بر تعریفی که درباره آن بیان شد، در حکم مطمئنترین و ریشهدارتری زمینههای فطری است. در حالی که در مورد استعداد و بیشتر از آن در مورد انگیزشها، باید جایی برای تأثیر و نفوذ رویدادها به عبارت دیگر یادگیری قائل شد. درک مسأله شخصیت هدف نهایی و پیچیدهترین دستاورد روانشناسی است. هیچ آزمایشی در روانشناسی وجود ندارد که در شناساندن شخصیت سهیم نباشد، تذکر این نکته هرگز به معنای جزئی پنداشتن زمینههای دیگر روانشناسی، و بنا کردن شخصیت به منزله رشته رهنمود دهنده نیست بلکه در حکم برجسته ساختن این نکته است که هرکس به بررسی شخصیت میپردازد نباید، از دیگر قلمروهای روانشناسی ناآگاه باشد (مای لی، 1993).
در این قسمت به چند مورد از تعاریف شخصیت که رویکردهای متفاوتی با یکدیگر دارند اشاره میشود :
در لغتنامه وارن (1930) تعریف شخصیت چنین آمده است: شخصیت به جنبههای عقلی، عاطفی، انگیزشی و فیزیولوژیکی یک فرد گفته میشود. به عبارت دیگر به مجموعه مؤلفههایی که انسان را سرپا نگه میدارد، شخصیت گفته میشود. در این تعریف مجموعه عوامل در کنار هم قرار داده شده اما اشارهای به یکپارچگی این عوامل و پویایی آنها نشده است.
در واژهنامه انجمن روانپزشکی آمریکا شخصیت اینگونه تعریف شده است: "راه و روش ویژهای از تفکر، احساس، رفتار شخصی و طرح رفتاری ریشهداری که هر شخص به صورت خودآگاه و چه به صورت ناخودآگاه به عنوان سبک و سلیقه زندگی یا روش مطابق با محیط از خود نشان میدهد". به عبارت سادهتر شخصیت عبارت است از "حاصل جمع کلی از طرحها و الگوهای داخلی و خارجی و انطباق با زندگی" (به نقل از راد ، 1984).
آلپورت (1961) که به عقیده بسیاری بنیانگذار مطالعات نوین شخصیت است، شخصیت را اینگونه تعریف میکند: "سازمان پویایی از سیستمهای روانتنی فرد است که رفتارها و افکار خاص او را تعیین میکند". در این تعریف به یک عامل مهم یعنی سازمانیابی عوامل تشکیلدهنده شخصیت اشاره شده است. اما جنبههای رفتاری و فکری انسان از هم متمایز گردیده است، در حالی که این امر با مفهوم رفتار از نظر روانشناسی مغایر است. اما تعریف شلدون(1962) که تعریف کلی و جامع و مانع به نظر میرسد این است: "شخصیت سازمان پویا و زنده جنبههای ادراکی و انفعالی و آزادی بدنی (شکل بدن و اعمال حیات بدن) فرد آدمی است" (به نقل از فدایی دولت ،1389).
هیلگارد (1983) در تعریف خود، از کلیت شخصیت فاصله گرفته و نوعی برگشت به قوای ذهنی را در تعریف خود نشان داده است. او شخصیت را چنین تعریف میکند: "شخصیت الگوهای معینی از رفتار و شیوههای تفکر است که نحوه سازگاری شخصی را با محیط تعیین میکند" (به نقل از فدایی دولت، 1389).
در دو نظام تحولی نیز که فرآیند در آنها کاذب است نکات قابل توجهی وجود دارد، به عنوان مثال فروید شخصیت را در مراحل اول فاقد جنبههای روانی میداند و لذا تکمیل و تکامل آن را به سالهای بعد موکول میکند، در حالی که والن بحران شخصیت را به سه سالگی تنزل میدهد. با وجود این میتوان شخصیت را در قالب تحول نگریست. در نظام تحولی، از ابتدا تا انتهای یک فرآیند مدنظر قرار میگیرد. در این صورت شخصیت تمام مؤلفههای تحولی را شامل خواهد شد و اگر تمام این مؤلفهها را برای سازمان یافتن در نظر بگیریم، سازش از جنبه خاص و در موقعیت ویژه یک امر جزئی است، اما اگر سازش کلی مطرح باشد میتوان آن را به عنوان شخصیت مطرح ساخت، در این صورت شخصیت چنین تعریف میشود: " شخصیت عبارت است از تمام ظرفیتهای فراگیر فرد در سازگاری با محیط" (عبدالله زاده،1382). کتل از مقوله محتوای در شخصیت خارج شده و جنبه کاربردی شخصیت را در تعریف خود عنوان میکند و آن را چنین تعریف مینماید: "شخصیت چیزی است که به ما اجازه و امکان پیشبینی آنچه را که شخص در یک موقعیت معین انجام خواهد داد میدهد". (شولتز و شولتز، 1988، ترجمه سید محمدی، 1379، به نقل از فدایی دولت، 1389).
طبیعی است که شخصیت در مفهوم کلی خود شامل مزاج، خوی، استعداد، هر سه خواهد بود اما قبل از اینکه اصطلاح شخصیت به کار رود این الفاظ یعنی مزاج و خوی و نیز منش و نفس به عنوان واژههای شخصیت به کار رفته و در حال حاضر نیز در مواردی به کار میروند (فدایی دولت، 1389). مزاج: از قدیمیترین الفاظ به کار رفته به جای شخصیت است که به عنوان میل سرشتی شخص برای واکنش به محیط به گونه خاص وسیلهای در تعیین ساختمان شخصیتی فرد در نظر گرفته میشود. مزاج نوعی استعداد قلمداد میشود و مفهومی پایدارتر نسبت به منش است. واژه مزاج مترادف خلقوخوی قلمداد میشود. شخصیت تا مدتی در مقابل هوش قرار داشت. هوش جنبه آزادی و شخصیت جنبه عاطفی فرد تلقی میشد و به همین جهت مفهوم شخصیت مترادف خلقوخوی و مزاج قلمداد میگردید.
خلق: حالت هیجانی پایدار را گویند که بر تجربه کلی شخص تأثیر میگذارد. اما هیجان حالتهای ناپایدار و واکنشهای کوتاه مدت گفته میشود (فدایی دولت، 1389).
منش: در کشورهای اروپایی منش را مترادف شخصیت به کار میبرند اما در میان اختلافات از واژه شخصیت استفاده میکنند و آن را اختلاف شخصیتی مینامند. در تعریف منش گفته میشود "هر نوع علامت، کیفیت، خاصیت یا صفتی که چیزی یا جریانی را از چیزها و اشخاص و حوادث دیگر جدا میکند." هرکسی دارای منش است ولی این منش به اعتبار خصوصیتی که در هر فرد پیدا میکند، به او وضع و حالی مخصوص میدهد و از دیگران ممتازش میسازد که آن را منش یا شخصیت اختصاص مینامند. دانشمندان زیادی از منش تعاریفی ارائه دادهاند که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد: والن عقیده دارد که: "منش روش عادی و ثابت واکنش مخصوص هر فرد آدمی است" لالاند منش را اینگونه تعریف میکند: "مجموعه روشهای عادی احساس و رفتاری است که فردی را از فرد دیگر متمایز میسازد" (فدایی دولت، 1389).
روانکاوان منش را به صفات اصلی و اساسی اطلاق میکنند که در طول زندگی پیوسته به صورت اولیه باقی میماند و برای سایر صفات و عادات، زمینه مؤثر تشکیل میدهند. ازاینرو گفته میشود منش، نه همه شخصیت، بلکه استخوانبندی و هسته مرکزی آن است. اکتسابات، منش را از بین نمیبرد ولی آن را به صورت مخصوص در میآورد. منش به فرد اجازه نمیدهد که آینده خود را به دلخواه خود برگزیند و بسازد. هر منش در حدود امکانات میتواند آدمی را به راههای متعدد و محدود هدایت کند . بنابراین منش به حافظ(شاعر نامی ایران) اجازه نمیدهد نادر بشود و برعکس. اما حافظ میتوانست به جای شاعر، فیلسوف یا نقاش یا هنرمند دیگری شود و نادر میتوانست یک ورزشکار، یک مشتزن و یا کشتیگیر باشد (فدایی دولت،1389).
تعریف مفهومی پنج عامل بزرگ شخصیت: الگوی پنج عامل بزرگ شخصیت زیربنایی در شخصیت به مثابهی یک کشف بنیادی به نظر میرسد (گلدبرگ ،1993؛ نقل از کوروتکا و هانا، 2004). از نظر آلپورت شخصیت یک سازمان پویا از نظام روانشناختی و جسمانی درون فرد است که زیربنای الگوی عمل افکار و احساس و شامل 5 عامل بزرگ شخصیت است که مهمترینها از جمله روانرنجورخویی یا نوروزگرایی، برونگرایی، وظیفهشناسی، سازگاری، گشودگی نسبت به تجربه میباشد (گلدبرگ، 1993).
2- 2- 1- 3- ابعاد پنجگانه شخصیت
ابعاد پنجگانه عبارتاند از: روان رنجور خویی(N) ، برونگرایی (E) پذیرا بودن یا گشودگی نسبت به تجربه (O) ، سازگاری (A) و وظیفهشناسی (C) بدین ترتیب با در نظر گرفتن اول حروف پنجگانه کلمه اقیانوس (OCEAN) به دست میآید (جان، به نقل از پروین، 1990). در اینجا به بررسی مقیاسهای پنج عامل اصلی که برای درک شخصیت در سطح وسیع میباشد میپردازیم.
2- 2- 1- 3- 1- روانرنجورخویی(N)
مؤثرترین قلمرو مقیاسهای شخصیت تقابل سازگاری یا ثبات عاطفی با ناسازگاری یا رواننژند گرایی میباشد متخصصین بالینی انواع گوناگونی از ناراحتیهای عاطفی چون ترس اجتماعی، افسردگی و خصومت را در افراد تشخیص میدهند، اما مطالعات بیشمار نشان میدهد افرادی که مستعد یکی از این وضعیت عاطفی هستند احتمالاً وضعیتهای دیگر را نیز تجربه میکنند (مک گری و گوستا، 1992). تمایل عمومی به تجربه عواطف منفی چون ترس، غم، دستپاچگی، عصبانیت و احساس گناه و نفرت مجموعه حیطه N را تشکیل میدهد. هرچند N به چیزی بیشتر از آمادگی برای ناراحتیهای روانشناختی دارد مقیاس این نسبت همانند سایر مقیاسها پیش، یک بعد از شخصیت سالم را اندازه میگیرد. نمرات بالا ممکن است نشانه احتمال بالا برای ابتلا به برخی از انواع مشکلات روانپزشکی باشد اما مقیاسهای N نباید به عنوان اندازهای برای اختلالات روانی در نظر گرفته شود. ممکن است که به دست آوردن یک نمره بالا در مقیاس N با یک اختلال قابل تشخیص روانی همراه نباشد، از طرفی تمام اختلالات روانی با نمره بالا در N همراه نیست. به عنوان مثال یک فرد ممکن است اختلال شخصیت ضداجتماعی داشته باشد بی اینکه نمره بالایی در N داشته باشد. افرادی که نمرات آنها در N پایین است دارای ثبات عاطفی بوده و معمولاً آرام، معتدل و راحت هستند و قادرند که با موقعیتهای فشارزا بدون آشفتگی یا هیاهو روبرو شوند (پروین،1990). این رگه شامل ویژگیهایی مانند غم، عصبانیت و عدم عصبانیت است و در قطب مخالف آن پایداری هیجانی به ثبات خلقی و احساسی و آرامش اشاره دارد (دانلان و دیگران، 2004).
2- 2- 1- 3- 2- برونگرایی (E)
برونگراها، البته جامعهگرا بوده اما توانایی اجتماعی فقط یکی از صفات است که حیطه برونگرایی دارای آن است. علاوه بر آن E دوست داشتن مردم، ترجیح گروههای بزرگ و گردهمائیها، با جرات بودن فعال بودن و پرحرف بودن نیز از متمایلاند که بشاش باشند. همچنین سرخوش، با انرژی و خوشبین نیز هستند. مقیاسهای حیطه Eبه طور قوی با علاقه به ریسکهای بزرگ در مشاغل همبسته است (کاسته و همکاران، 1984).
هرقدر که نشان دادن مشخصات برونگراها آسان است به همان اندازه نشان دادن ویژگیهای درونگراها مشکل است. در برخی از توصیفها درونگرایی باید به منزله فقدان برونگرایی در نظر گرفته شود تا به عنوان ضد برونگرایی ازاینرو افراد درونگرا خوددارترند تا غیر دوستانه، مستقلاند تا پیرو یکنواخت، متعادلاند تا کامل و البته دیر جذب (منظور این است که این افراد ترجیح میدهند تنها باشند). شاید گفته شود که این افراد کمرو هستند. افراد درونگرا لزوماً از اضطرابهای اجتماعی رنج نمیبرند. اگرچه این افراد روحیه بسیار شاد برونگراها را ندارند ولی آدمهایی غیر خوشحال یا بدبین نیستند (جان، 1990 به نقل از پروین).
2- 2- 1- 3- 3- انعطافپذیری یا گشودگی نسبت به تجربه (O)
به عنوان یک بعد اصلی شخصیت انعطافپذیری در تجربه خیلی کمتری از E و N شناخته شده است. عناصر انعطافپذیری چون تصور فعال، احساس زیباپسندی، توجه به احساسات درونی، تنوعطلبی، کنجکاوی ذهنی و استقلال در قضاوت اغلب نقشی در تئوریها و سنجشهای شخصیت ایفا نمودهاند اما به هم پیوستگی آنها در یک حیطه وسیع و تشکیل عاملی از شخصیت بهندرت مطرح بوده است. اشخاص منعطف هم درباره دنیای درونی و هم درباره دنیای بیرونی کنجکاو هستند و زندگی آنها از لحظه تجربه غنی است. آنها مایل به پذیرش عقاید جدید و ارزشهای غیرمتعارف بوده و بیشتر و عمیقتر از اشخاص غیر انعطافپذیر هیجانهای مثبت و منفی را تجربه میکنند. مردان و زنانی که نمره پایینی از انعطافپذیری میگیرند متمایلاند که رفتار متعارف داشته و دیدگاه خود را حفظ نمایند. این افراد تازههای آشناتر را ترجیح میدهند و پاسخهای عاطفی آنان خیلی محدود است. به نظر میرسد اشخاص انعطافپذیر بهطور ساده یک حیطه محدودتر دارند اما ثبات و علاقه بیشتری به فعالیت در حیطه خود نشان میدهند. همچنین آنان متمایل به حفظ وضعیت اجتماعی و سیاسی هستند اما این افراد نباید به عنوان افراد قدرت طلب در نظر گرفته شوند. انعطافپذیری به نابردباری یا قدرت طلبی پرخاشگرانه دلالت ندارد. این ویژگیها به احتمال زیاد نشانه درجه دلپذیری در سطح خیلی پایین است. فرد انعطافپذیر ممکن است از نظر روانشناسان خیلی سالمتر یا رشد یافتهتر باشد اما ارزش انعطاف ناپذیر یا انعطافپذیر بستگی یک موقعیت دارد و افراد هر دو گروه کارهای مفید مؤثری در جامعه انجام میدهند (جان، به نقل از پروین، 1990).
2- 2- 1- 3- 4- سازگاری (A)
همانند برونگرایی، سازگاری مقدمتا بُعدی از تمایلات بین فردی است یک فرد، سازگار اساساّ نوع دوست است. او نسبت به دیگران همدردی کرده و مشتاق است که کمک کند و باور دارد که دیگران نیز متقابلاً کمک کننده هستند. در مقابل فرد غیر سازگار ستیزهجو، خودمدار و شکاک نسبت به دیگران بوده و رقابتجو است تا همکاری کننده. افراد بسیاری مایلاند که سازگار بودن را هم به عنوان صفتی که از لحاظ اجتماعی مطلوب است و هم از لحاظ روانی حالت سالمتری است، را داشته باشند. این امر نیز حقیقت دارد که افراد سازگار مقبولتر و محبوبتر از افراد ستیزهجو هستند ولی باید توجه داشت که آمادگی برای جنگیدن در برابر منافع خود هم یک امتیاز است و لذا سازگار بودن در میدان جنگ یا در صحن دادگاه فضیلتی محسوب نمیشود. همچنین تفکر انتقادی و بدبین بودن در علم نیز به تحلیلهای صحیح علمی کمک میکند هیچ یک از دو قطب انتهایی این عامل از نقطه نظر جامعه مطلوب نیست و نیز هیچ یک لزوماً در مورد سلامت روانی فرد نیز مفید نمیباشد (هورنای، 1945). افراد دارای نمره بالا در رگه سازگاری دارای ویژگیهایی همچون اعتماد، رکگویی، دگر دوستی، همراهی، تواضع و دلرحمی هستند (آتشافروز، پاکدامن و عسگری، 1378). در واقع این رگه صداقت، دگر دوستی و همدردی را در بر میدارد و در تضاد با خصومت بدبینانه و خودمیان بینانه (اویا و همکاران، 1995).
نمره پایین در A حالات خودشیفتگی، ضداجتماعی و اختلال شخصیتی پارانویید همراه بوده در حالی که نمره بالا در Aبا اختلال شخصیتی وابسته همراه است (کاستا و مک گری، 1990).
2- 2- 1- 3- 5- وظیفهشناسی (C)
تعدادی از تئوریهای شخصیت بخصوص تئوری روان پویایی به کنترل تکانهها توجه دارد. در طول دوره رشد اغلب افراد یاد میگیرند چگونه با آرزوهایشان کنار بیایند و ناتوانی در جلوگیری از تکانهها و وسوسهها کلاّ نشانهای از بالا بودن N در میان بزرگسالان است. کنترل خود، همچنین میتواند به مفهوم قدرت طرحریزی خیلی فعال سازماندهی و انجام وظایف محوله به نحو مطلوب نیز باشد. تفاوتهای فردی موارد احساس با وجدان بودن است. فرد با وجدان هدفمند با اراده و مصمم میباشد. افراد موفق، موسیقیدان بزرگ و ورزشکاران به نام این صفات را در حد بالا دارند. نمره بالا C با موفقیت شغلی و تحصیلی همراه است.
پاکیزگی زیاد و (معتاد کار) بودن اجتناب کند. با وجدان بودن جنبهای از آن چیزی است که مدتی(منش) نامیده میباشد. افراد با نمره بالا در C زیاد دقیق خوش قول و مطمئن هستند اما افراد با نمرات پایین در C لزوماً فاقد اصول اخلاقی نیستند اما در بهکارگیری اصول اخلاقی زیاد دقیق نیستند. همچنین آنان در تلاششان برای رسیدن به هدفهایشان بیحال هستند. مدارکی که وجود دارد که این افراد خیلی لذتگرا بوده و علاقه زیادی به امور جنسی دارد (مک کری و همکاران، 1986) افراد واجد تعهد بالا که بر خود تسلط دارند درگیریهایی را که بالاجبار در روابط به وجود میآید سازندهتر اداره میکنند (دانلان و همکاران، 2005). این افراد به اصول پایبند هستند و برای اهدافشان تلاش میکنند (اویا و همکاران، 1995).
2- 3- پیشینه پژوهش
2- 3- 1- پیشینه داخلی
نادی و سجادیان (1389) در پژوهشی تحت عنوان بررسی تحلیل مسیر رابطه بین ویژگی های شخصیتی و وابستگی به اینترنت با کیفیت زندگی کاربران کافی نت های شهر اصفهان، 300 نفر را با روش نمونه گیری خوشهای- تصادفی چند مرحله ای مورد بررسی قرار دادند. نتایج حاکی از آن است که بین وابستگی به اینترنت و بعد کیفیت اجتماعی رابطه منفی و معناداری وجود داشت و از میان ویژگیهای شخصیتی ابعاد برونگرایی، وظیفهشناسی و خوشایندی با وابستگی به اینترنت اربطه منفی و معناداری به دست آمده است. به طور کلی بین ویزگی های شخصیتی و وابستگی به اینترنت با کیفیت زندگی رابطه وجود داشت.
در پژوهش دیگر نصر اصفهانی و اعتمادی (1391) عنوان بررسی رابطه ویژگیهای شخصيتی با هوش معنوی و کيفيت زنذگی در دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی، 100 دختر و 100 پسر دانشجوی دانشگاه علامه طباطبایی در سال تحصیلی 89 - 88 را مورد بررسی قرار دادند. یافته ها نشان داد که هوش معنوی و همچنین کیفیت زندگی با ابعاد شخصیتی برونگرایی، دلپذیر بودن، وجدان گرایی و تجربه پذیری رابطه مثبت معنادار و با روان نژندگرایی رابطه منفی معناداری داشت.از بین ویژگیهای شخصیتی سه ویژگی برونگرایی، دلپذیر بودن، روان نژندگرایی توانستند حدود 20 درصد از واریانس هوش معنوی را تبیین کنند. همچنین دو ویژگی روان نژندگرایی و وجدان گرایی نیزتوانستند حدود 41 درصد واریانس کیفیت زندگی را تبیین نمایند. همچنین روابط مشاهده شده بین کیفیت زندگی و ویژگیهای شخصیتی این مساله را نشان میدهد که افراد با کیفیت زندگی بالاتر میتوانند روابط بین فردی سالم تر و موفق تری برقرار نموده و رضایت دیگران را جلب نمایند.
همچنین صفوی، صمدی و محمودی (1392) در پژوهشی با عنوان بررسی خود پنداره و ارتباط آن با کیفیت زندگی مبتلایان دیابت نوع دو، 280 بیمار مبتلا به دیابت نوع دو مراجعه کننده به درمانگاه دیابت بیمارستان امام خمینی (ره) شهر اردبیل به روش تصادفی ساده را مور بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد که بیشتر بیماران سطح خودپنداره (98 نفر، 5/34%)، کیفیت زندگی (123 نفر، 9/43%) پایینی داشتند. نتایج حاصل از آزمون کای دو (0.001 P =) و ضریب همبستگی پیرسون (0.91=r) نشان داد که بین خودپنداره و کیفیت زندگی مبتلایان به دیابت نوع دو ارتباط آماري معنی داري وجود دارد. با توجه به یافته هاي حاصل از این مطالعه، خودپنداره و کیفیت زندگی ارتباط مستقیمی دارند.
همینطور اصغری نکاح، مشهدی و حیدری پور (1392) در تحقیق با عنوان رابطه هوش هیجانی، کیفیت زندگی و ویژگیهای شخصیتی با سلامت روان در افراد با معلولیت (ناتوانی) جسمی حرکتی، تعداد 60 نفر (30 دختر و 30 پسر) از میان معلولین جسمی حرکتی مجتمع نیکوکاری آموزشی توان یابان مشهد را مورد پژوهش قرار دادند. تحلیل دادهها نشان داد که ویژگیهای شخصیتی و کیفیت زندگی با چهار بعد سلامت روان همبستگی مثبت و معناداری دارند در حالی که بین مؤلفههای هوش هیجانی با سلامت روان همبستگی معناداری وجود ندارد، همچنین بین مؤلفههای ویژگیهای شخصیتی و کیفیت زندگی همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد و بین مؤلفههای هوش هیجانی با ویژگیهای شخصیت و کیفیت زندگی همبستگی منفی است و معنادار نمیباشد. تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که ویژگیهای شخصیت و کیفیت زندگی متغیرهای تبیین کننده واریانس و پیش بین سلامت روان هستند. نتایج حاکی از آن بود که ویژگیهای شخصیت و مؤلفههای آن و نیز کیفیت زندگی با مؤلفههای سلامت روان رابطهای مستقیم داشته و قادر به پیشبینی آن میباشند.
حمید و زمستانی (1392) در تحقیقی تحت عنوان رابطه هوش معنوي و ويژگي هاي شخصيتي با كيفيت زندگي در دانشجويان پزشكي، 160 نفر از دانشجویان پزشکی در سال تحصیلی 89 - 88 که به صورت خوشهای تصادفی برگزیده شده اند را مورد پژوهش قرار دادند. نتايج حاصل آشكار ساخت كه ميان هوش معنوي و ويژگي هاي شخصيتي با كيفيت زندگي روابط چندگانه مثبت معنی داري وجود دارد (0.001 p<). هوش معنوي بيشترين رابطه مثبت را با كيفيت زندگي دارد. همچنين روانژندگرایی بيشترين رابطه منفي را با كيفيت زندگي دارد. ويژگي هاي شخصيتي روان نژندگرايي، دلپذير بودن و وجدان گرايي به ترتيب بيشترين سهم را در تبيين كيفيت زندگي دارند. ميان هوش معنوي و ويژگي هاي شخصيتي با كيفيت زندگي روابط چندگانه مثبت و معنیداري وجود دارد.
همچنین ابوالقاسمی، صادقی و شهری (1392) نیز در تحقیقی با عنوان ارتباط عامل های شخصیت، تنظیم و بازشناسی هیجان با کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به کمردرد مزمن، 80 بیمار را مورد مطالعه قرار دادند. نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان میدهد که بین تنظیم هیجانی مثبت ، تنظیم هیجانی منفی، برونگرایی، گشودگی و با وجدان بودن و بازشناسی هیجانی با کیفیت زندگی رابطه دارند. همچنین نتایج تحلیل گرسیون چندگانه نشان داد که حدود 22 درصد واریانس کیفیت زندگی توسط متغیرهای مورد مطالعه تبیین میشود. این یافته ها نشان میدهند که عاملهای شخصیتی و هیجانی نقش مهمی در پیشبینی کیفیت زندگی بیماران مبتلا به کمردرد مزمن دارند.
در آخر ایل بیگی قلعه نی و رستمی (1393) در پژوهشی با عنوان ابعاد شخصیتی HEXACO، تنظیم هیجانی و راهبردهای مقابله با استرس در پیشبینی کیفیت زندگی افراد مبتلا به میگرن، 100 بیمار از مراجعه کننگان به مراکز درمانی را مورد بررسی قرار دادند. نتایج دادهها حاکی از آن بود که تهییج پذیری ، برونگرایی، راهبرد مقابله ای مساله مدار، راهبرد مقابله ای هیجان مدار، ارزیابی مجدد و سرکوبی هیجان با کیفیت زندگی افراد مبتلا به میگرن رابطه معنی دار وجود دارد. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که 28 درصد از واریانس کیفیت زندگی افراد مبتلا به میگرن، توسط ابعاد شخصیتی HEXACO، تنظیم هیجانی و راهبردهای مقابله با استرس تبیین میشود.
سپاه منصور و همکاران (1392) در پژوهشی با عنوان «رابطه ی ویژگی های شخصیتی و خود پنداره با خود تنظیمی یادگیری در دانشجویان» نشان داد که، بین سه مولفه ویژگی های شخصیتی توافق، مسئولیت پذیری و باز بودن با خودپنداره رابطه مثبت و معنادار و با بُعد روان رنجورخوئی رابطه منفی وجود داشت.
2- 3- 2- پیشینه خارجی
ساری و سنکسون (2008) در پژوهشی با عنوان بررسی کیفیت زندگی در مدرسه و خودپنداره در بین دانش آموزان ابتدایی، 493 دانش آموز (235 دختر و 258 پسر) را مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد که بین تمام ابعاد مقیاس خود پنداره کودکان با کیفیت زندگی در مدرسه رابطه معنیداری وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان میدهد که، متغیرهای "رفتار"، "محبوبیت"، "شادی"، "وضعیت فکری و مدرسه" و "اضطراب" دانش آموزان ابتدایی با کیفیت زندگی در مدرسه رابطه معناداری وجود دارد . اما با متغیر "عملکرد فیزیکی " رابطه معناداری وجود ندارد. یافته ها نشان داد که متغیر "رفتار" دانش آموزان از بین پنج متغیر دیگر با کیفیت زندگی در مدرسه بالاترین سطح معناداری را دارد.
همینطور یاهایا، رمالی، بوون، عبد غفار و زکریا (2009) در تحقیقی با عنوان رابطه بین خودپنداره و شخصیت و عملکرد تحصیلی دانش آموزان مقطع متوسطه، 270 دانش آموز را مورد بررسی قرار دادند. یافته های پژوهش نشان داد که بین ابعاد خودپنداره و شخصیت دانش آموزان بر طبق جنسیت آنان تفاوت معنیداری وجود دارد. همچنین تجزیه و تحلیل همبستگی پیرسون نشان داد که هیچ رابطه معنی دار ی بین ابعاد خودپنداره و شخصیت با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان وجود ندارد.
در پژوهشی دیگر مداحی، خلعتبری، صمد زاده، امرایی، احمدی، کیخافرزانه ( 2011) با عنوان بررسی کیفیت زندگی و ویژگیهای شخصیت NEO (صفات پنج عاملی) در مورد اضطراب مرگ در دانشجویان دانشگاه شاهد، 55 دانشجو را مورد بررسی قرار دادند. نتایج به دست آمده نشان داد که بین کیفیت زندگی با ویژگی شخصیتی توافق پذیری همبستگی مثبت و معنی دار و بین کیفیت زندگی با ویژگی شخصیتی روان نژند همبستگی منفی معنیداری وجود دارد. علاوه بر این، بین کیفیت زندگی و دیگر ویژگیهای شخصیتی (برونگرایی، باز بودن به تجربه و با وجدان بودن) رابطه مثبت غیر معنادار اما با اضطراب مرگ رابطه منفی و معنادار وجود دارد. همچنین با اضطراب مرگ و ویژگیهای شخصیتی روان نژند همبستگی مثبت و معناداری ، و با ویژگیهای شخصیتی توافق پذیری همبستگی منفی معنادار و با دیگر ویژگیهای شخصیتی (برونگرایی، باز بودن و با وجدان بودن) رابطه منفی غیرمعناداری وجود دارد.
لومباردو و آلیتا (2013) ارتباط خودپنداره ، افسردگی و کیفیت زندگی گروه خلبان مداخله آسیب دیده مغزی را مورد تحقیق قرار دادند. یافته ها نشان داد کاهش افسردگی با افزایش کیفیت زندگی و گرایش به سمت افزایش خودپنداره ارتباط دارد. همچنین افزایش خودپنداره درسراسر مداخله با افزایش کیفیت زندگی ارتباط داشت.
در آخر دولگان، ساوازر و یازگان (2014) در پزوهشی تحت عنوان رابطه بین کیفیت زندگی و خودپنداره در کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی، 70 کودک را مور بررسی قرار دادند. یافته ها حاکی از رابطه قوی و مثبت و معنادار بین ADHD و خودپنداره میباشد. این مطالعه مبنی بر این بود که که اختلال نقص توجه/بیش فعالی بر کیفیت زندگی و خودپنداره کودکان اثر منفی میگذارد.
منابع فارسی
ابوالقاسمی، عباس؛ صادقی، حسن و شهری، مریم. (1392). ارتباط عامل های شخصیت، تنظیم و بازشناسی هیجان با کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به کمردرد مزمن. مجله روان شناسی سلامت، سال دوم، شماره 2.
اصغری نکاح، سید محسن؛ مشهدی، علی و حیدری پور، منا (1392). رابطه هوش هیجانی،کیفیت زندگی و ویژگیهای شخصیتی با سلامت روان در افراد با معلولیت (ناتوانی) جسمی حرکتی. توانبخشی، دانشگاه فردوسی مشهد، شماره 14، صص 49-40.
ایل بیگی قلعه نی، رضا و رستمی، مریم. (1393). ابعاد شخصیتی HEXACO، تنظیم هیجانی و راهبردهای مقابله با استرس در پیشبینی کیفیت زندگی افراد مبتلا به میگرن. مجله دانشگاه علوم پزشکی مازندران، دوره 24، شماره 112، صص 76-67.
پارک، جی،ای و پارک، ک. (1980). کلیات خدمات بهداشتی؛ مترجم: شجاعی،ت. افضلی، ملک. (1376). تهران: نشر سماط.
پوراسلامی، محمد؛ ایار، سعید و سرمست، حمیده. (1379). واژه نامۀ ارتقاء سلامت. تهران: دفتر ارتباطات و آموزش بهداشت، وزارت بهداشت ودرمان و آموزش پزشکی.
حبیبی سولا، عقیل؛ نیکپور، صغری؛ سیدالشهدایی، مهناز و حنانی، حمید. (1387). بررسی رفتارهای ارتقا دهنده سلامت و کیفیت زندگی در سالمندان. مجله علمی پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی اردبیل. دوره هشتم، شماره اول ، صفحات 36-29.
حسنزاده، رمضان؛ حسینی، سیدحمزه و مرادی، ذبیده (1384). بررسی رابطه بین خودپنداره کلی دانشآموزان و عملکرد تحصیلی آنها. فصلنامه دانش و پژوهش در روان شناسی، سال هفتم، شماره 24.
حمید، نجمه و زمستانی، مهدی. (1392). در تحقیق تحت عنوان رابطه هوش معنوي و ويژگي هاي شخصيتي با كيفيت زندگي در دانشجويان پزشكي. مجله پزشكي هرمزگان، سال هفدهم، شماره چهارم. صص 355-347.
دهداری، طاهره. (1381). بررسی تأثیر آموزش بر کیفیت زندگی بیماران با عمل جراحی قلب باز. رسالۀ کارشناسی ارشد، دانشکده علوم پزشکی، دانشگاه تربیت مدرس.
ذکایی، رضا. (1378) بررسی رابطهی خودپنداره و سبک های اسناد با پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان پسر سال سوم رشتهی علوم تجربی در دبیرستان های دولتی شهر تهران. پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه تربیت معلم تهران.
رقیبي، م و میناخاني، غ. (1390). ارتبان مدیریت بدن با تصویر بدني و خودپنداره. دانش و پژوهش در روانشناسی کاربردی، 12(4)، 72- 81 .
روش بلا، آن ماری و نیون. (1370). روانشناسی اجتماعی: مقدمه ای بر نظریه ها و آئین ها. ترجمه دکتر سید محمد دادگران، انتشارات مروارید.
سپاه منصور، مژگان؛ امامی پور، سوزان و حبیبی فر، مائده سادات. (1392). رابطه ی ویژگی های شخصیتی و خود پنداره با خود تنظیمی یاد گیری در دانشجویان. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، چاپ نشده.
شفیع آبادي، عبدالله (1384). فنون و روشهاي مشاوره، تهران، انتشارات ترمه.
شولتز، دوان (بی تا). روانشناسی کمال. ترجمه گیتی خوشدل (1386). تهران: نشر نی.
صفوی، محبوبه؛ صمدی، نسرین و محمودی، محمود. (1392). بررسی خود پنداره و ارتباط آن با کیفیت زندگی مبتلایان دیابت نوع دو. مجله علوم پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی، دوره 23، شماره 2، صص 148 تا153.
صنم نژاد، غ. (1386). بررسي نیمرخ رواني، هوش هیجاني و خودپنداره در افراد ناکام در عشق و افراد غیرناکام در عشق. پایان نامۀ کارشناسي ارشد مشاوره، دانشکدۀ روانشناسی و علوم تربیتي، دانشگاه تهران.
عباسی، فاطمه. (1391). اثر ناتوانی و افسردگی بر کیفیت زندگی مبتلایان به مولبپیل اسکلروزیس. پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علوم پزشکی قزوین.
عزیزی ابرقوئی، محسن. (1389). رابطه بین خودکارآمدی و کیفیت تجارب یادگیری با فرسودگی تحصیلی دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی تهران. پایاننامه کارشناسی ارشد.
غفاری، غلامرضا و امیدی، رضا. (1388). کیفیت زندگی. نشر شیرازه؛ چاپ اول.
غلامی، یونس. (1384). بررسی مقایسه ای انگیزه ی پیشرفت و خودپندارهی دانش آموزان پایهی هشتم کشورهای مختلف با پیشرفت تحصیلی علوم آنان در تکرار سومین مطالعهی بینالمللی ریاضیات و علوم. پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه شهید بهشتی.
فتحی آشتیانی، علی. (1374). بررسی تحولی تصور از خود، حرمت خود، اضطراب و افسردگی در نوجوانان تیزهوش و عادی. پایاننامه دکتری، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه تربیت معلم تهران.
فدایی دولت، ا. (1389). رابطه ویژگی شخصیتی با راهبردهای مقابله ای و بهزیستی ذهنی معلمان شهرستان مهر. دانشکده علوم تربیتی وروانشناسی تهران، پایانامه کارشناسی ارشد، دانشکده علوم تربیتی وروانشناسی.
فراهانی، م؛ شکری، ا؛ گراوند، ف و دانشورپور، ز. (1387). تفاوت فردی در استرس تحصیلی و بهزیستی ذهنی: نقش سبک های مقابلهای با تنیدگی. مجله علوم رفتاری، دوره 2، شماره 4، 297-304.
فشاركي، محمد؛ مير، مسعود؛ صفوي، محبوبه و فرهادي، سيده سميه (1390). بررسي ارتباط كيفيت زندگي و راه هاي مقابله با استرس در خانوادة بيماران مبتلا به MS مراجعه كننده به انجمن MS شهرستان اهواز در سال 1387. مجله علمي پژوهشي دانشگاه علوم پزشكي و خدمات بهداشتي درماني اهواز، دوره 10، شماره 74، صفحات: 563- 572.
فيضي، ويدا؛ قاضي، پيام؛ دولتشاهي، مرجان و ناديا حتمي، زينت (1385). كيفيت زندگي در مبتلايان ويتيليگو مراجعه كننده به بيمارستان رازي. مجله دانشكده پزشكي، دانشگاه علوم پزشكي تهران، دوره 64، شماره 50، ص 54-4.
کامکاری، محمود و عسگریان کامبیز، مهناز. (1389). آزمون های روانشناختی. نشر ویرایش.
محمودی، زهرا. (1377). بررسی رابطهی خودپنداره، یادگیری خودتنظیم و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر پایه ی دوم راهنمایی شهرستان شهریار در سال تحصیلی 76-75. پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه تربیت معلم تهران.
نادی، محمد علی و سجادیان، ایلناز. (1389). تحلیل مسیر رابطه بین ویژگیهای شخصیتی و وابستگی به اینترنت با کیفیت زندگی کاربران کافی نت های شهر اصفهان. مجله تحقیقات علوم رفتاری، دوره 8، شماره 1.
نصر اصفهانی، نرگس و اعتمادی، اجمد. (1391). رابطه ویژگیهای شخصيتی با هوش معنوی و کيفيت زندگی در دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی. مجله تخصصی پژوهش و سلامت، مرکز تحقیقات توسعه اجتماعی و ارتقای سلامت گناباد، دورهی 2، شماره 2، صص 235-226.
نوربخش، پ و حس پور، ق. (1383). بررسي مقایسهای عرت نفس و خودپندارۀ پسران ورزشکار و غیرورزشکار دورۀ متوسطۀ نواحي آموزش و پرورش شهر اهواز و رابطۀ آنها با پیشرفت تحصیلی. حرکت، 21، 32-19.
منابع لاتین
Amrai K, Farhani A, Ebrahimi M, Bagheriyan V. (2011). Relationship between personality traits and spiritual intelligence among university students. Social and Behavioral Sciences; 15: 609˚612.
B Resnick, E S Nahm. (2001). Reliability and validity testing of the revised 12- item short - form Health survey in older adults, Journal of Nursing Measurment. Volume: 9, Lssu: 2, Pages: 151-161.
Cadena JM, Vinaccias SM, Pcrez AP.(2003). The impact of disease activity onthe quality of life, mental and family dysfunction in Colombian patients with rheumatoid. ArthritisJournal of Clinical Rheumatology; 9(3): 142-50.
Calman, K. C. (1984). Quality of life in Cancer Patients-A Hypothesis. Journal of Medical Ethics. 10.
Campbell-sills,l.,cohan,s.l&stein,m.b.(2006)relationship of resilience to personality,coping and psychiatrics symptomsin young adults behavior Researgh and therapy,44(1)585-599.
Campbell, J. d., Trapnell, P. D., Lavelle, L.F., Katz, I.M., Heine, S.J., & Lehman, D.R. (1996). Self-concept clarity: Measurement, personality correlates and cultural boundaries. Journal of Personality and Social Psychology, 70, 141-56.
Carven R. (2000).The structure and development of young children's concept and relation to academic achievement. Educational information with the personal Thuch. Eric No, ED 443522. Publication type;; 143-50.
Cooper, C.L. & Pervin, L.A (1998).A definition of personality, Personality, critical concept in psychology. Routledge press, London and New York.
Costa,p-r,teracciano,A&mccrae,R.R.(2001).gander Differncecin .
Cousins, R,.&Hons, B ,B .SC. (2001). Prediction subjective quality of life the contributions of personality and perceived control. (Unpublished degree of doctora of psychology clinical. Deakinuniversity.Retrieved on September 15, 2011 from www.deakin.edu.au/research/acqol/publications/.../thesis-cousins-r.doc.
DeNeve, K. M., & Cooper, M.A. (1998). The happy personality: A meta- analysis of 137 personality trait and subjective well-being, psychological bulletin. 124, 197-229.
Dolgun G. Savaşer S., Yazgan Y. (2014).Determining the correlation between quality of life and self-concept in children with attention deficit/hyperactivity disorder. Journal of Psychiatric and Mental Health Nursing Volume 21, Issue 7, pages 601–608.
Donnelan, M.B. conger .R.D.8 Bryant, c.m. (2004). Thebig Five and enduring Marnages. Journal of Research in personality.38.481.504
Eldar.R. (2003). Quality of life: an outcome of multiple sclerosis. 44(6):786-8.
Ferrance، C: Powers، M. (1985) Quality of Life Index: Development and Propertied. Adv Nursci.
Gibbons, M. B. C, Crits-Christoph, P., Stirman, S, W., Gallop, R., Goldstein, L. A. Temes, C, M, & Ring-Kurtz, S. (2009).Journal consult clinical psychology. 77(5), 801-813.
Goldberg, L. R. (1993). The structure of phenotypic personality traits.American Psychologist, 48, 26-3.
Haghshenas H. (2006). Five factor Personality Characteristics Project. 1st ed. Shiraz: Shiraz University of Medical Sciences. P 17-34.
Hayes N, Joseph S. (2003). Big 5 correlate of three measures of subjective well-being. Pers Individ Dif; 18: 663-668.
Higgins, E. T. (1987). Self Discrepancy: A Theory relating self and affect, Psychological Review, 94(3), 319-340.
Hoseinia A.(2001). Marriage mental health and married. 1ST ed. Publications: Tehran; 56.
John. O.P. & srivastava, s. (1999). The Big Fire Taxonomy: History Meaasurement and The oretical perspectives, pervin LA.8 John, O.P. (Ed), Handbook of personaltiy Theory and Research (pp-102 – 138) the cuitford press.
Kiamehr J. (2002).Normalization of NEO personality inventory and exploration of it's. Factor analysis in the students of University of Tehran [dissertantion]. Allameh Tabatabai University.
Kindermans, H. P. J., Huijnen, I. J., Goossens, M. J. B., Roelofs, J., Verbunt, J. A., &Vlaeyen, J. (2011). Being hn pain: The role of self discrepancieshn the emotional experience and activity patterns of patients with chronic low back pain, Retrieved on may 1, 2011 from www.elsevier.com/locate/pain.
Korotkov D, Hanna E.(2004). The five factor model of personality: strengths and limitations in predicting Health status, sick-role and illness behavior. Pers Individ Dif ; 36, 187-199.
Lombardo, Alita.(2013). A Self-Concept Group Intervention Pilot Study for Individuals with an Acquired Brain Injury: The Relationship between Self-Concept, Depression and Quality of Life. ALLIANT INTERNATIONAL UNIVERSITY, 109 pages; 3567586.
Montazeri. A, Vahdaninia.M, Mousari. S J. h Omidvari.S. (2009).The Iranian version of 12- ite Short Form Health survey (SF-12): Factor structure, internal consistency and construct validity social sciences, Miscellaneous Papers.BMC Public Health.Volume: 9, Issu: 1, Publisher: Biomed central Pages: 341.
Maddahi.M E, Khalatbari. J, Samadzadeh. M, Amraei.M, Ahmadi.R, Keikhayfarzaneh. M. (2011).The Study of the Quality of Life and Personality Traits of NEO Five Factors Concerning Death Anxiety in Shahed University Students. International Journal of Scientific & Engineering Research, Volume 2, Issue 12, 1 ISSN 2229-5518.
Maher, E. (1999). Subjective quality of life, perceived control, and dispositional optimism among older people.unpublished Bachelor of Science (honour) Degree. School of psychology. Retrieved on May 15, 2011 fromwww.deakin.edu.au /research /acqol/publications/.../thesis-maher-e.pdf.
Marsh, H.W. (1989). Sex differents in the development of verbal and mathematic constructs. The high school and beyond study. American educational research journal 26, 191-225.
MC Crae R.R, Costa P.T.Jr. (1991). A five. Factor Theory of Personality.in .L.A.pervin Q O.P. john (Eds.), Handbook of personality Newyork: Guilford; 2nded:139-153.
MC Crae, RR.8 cosra p.T.jr. (1986). personaltiy coping, and coping Effectiveness in an Adult sanple. Journal of personaltiy 54,385-405.
McCrae RR, Costa PT. (2003).Personality in adulthood. NewYork: Guilford
McCrae, R. R., & Costa, P.T. (2003). Personality in adulthood, A five factor theory perspective, New York & London, Guilford press.
McDaniel, B. L., Grice, J. W. (2005). Measuring self discrepancy on the Big Five personality traits with the repertory Grid. Retrieved from on may2, 2011 from www.uniphiz.com/digital_physiognomy.
MirShamsi F.(2009). Relationship between intelligence and spiritual quality of life for Technical Students - Engineering Azad University of Yazd in the public and the academic year 1387-1388 [dissertation]. Tehran: AllamehTabatabaie University. [In Persian]
Mohammadi Y (Translator).(2008).Developmental Psychology, by: BrukeL.A, 10th ed., Tehran, Arasbaran Pub.,2008 [Persian].
Nel، E; Uys، HH (1993). The Effect Of Preparative Teaching on the Emothional Attitude of Patients Undergoing Coronary Bypass Surgery Curations
Ogdan, M. (2004). Health psychology. A text book 3rd.MeGraw-Hill Education.
Rinn AN, Cunningham LG. (2008). Using self-concept instruments with High ability college students: reliability and validity evidence. Gifted Child Quarterly; 52(3): 232-242.
Sarı, M., Cenkseven, F., (2008). Quality of school life and self-concept among elementary school students. Uluslararası İnsan Bilimleri Dergisi [Bağlantıda]. 5:2. Erişim: http://www.insanbilimleri.com. Volume: 5 Issue: 2.
Sawatzky, R. (2002). A Meta-analysis of the relationship between spirituality and quality of life. Unpublished requirements for the degree of Master of Science. The Faculty of Graduate studies. Retrieved on September 18, 2011 from
www.ricksawatzky.com/Rick/.../Spirituality%20and%20QOL %20Thesis.pdf.
Sawatzky, R. (2007). The measurement of quality of life and ITS relationship with perceived health status inadolescents. (Unpublished PhD thesis). The Faculty of Graduate Studies (nursing). Retrieved on September 18, 2011 from www.ricksawatzky.com/mslss/Dissertation_RickSawatzky.pdf.
Sirgy MJ, Grzeskowiak S, Rahtz D. (2007). Quality of College Life (QCL) of students: Developing and validating a measure of well-being. Social Indicators Research; 80: 343-360.
Widiger TA, Seidlits L. (2002).Personality, psychopathology, and aging. Research in personality; 36: 335-362.
Widiger TA. (2005).Five factor model of personality disorder: Integrating science and practice. J Res Pers; 39; 67-83.
Woolfolk, A.E. (1993). Educational psychology. (5th. Ed). Boston: Allyn and Bacon.
Yahaya. A, Hashim. SH, Ramli. R, Boon.Y, Abd Ghaffar.M N, Zakariya.Z.(2009). Relationship between Self Concepts and Personality and Students’ Academic Performance in Selected Secondary Schools. European Journal of Social Sciences – Volume 11, Number 2.